مروری گذرا برتاریخچه مدرسه سازی و مشارکت مردم در کارهای عمرانی در روستای کهنه اوز
به قلم : استاد بهرام رفیعی
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا بر منتهای همت خود کامران شدم
یقینا این شعر حافظ زبان حال همه ی مردمی بود که در مراسم کلنگ زنی مدرسه ابتدایی کوثر در روز چهارشنبه مورخه 22/9/1391 جمع شده بودند . هر کس به نحوی خدا را شکر می گفت . دانش آموزان ، اولیاء ،مسئولین و خیرین هر کس لطف خدا را با توجه به جایگاه و موقعیت خود به نحوی احساس و قلب خود را سرشار از شعف و شادی می دید . در حاشیه این مراسم لازم است به دو مطلب اشاره شو.د .
اول در میان آن شعف و شادی مردم ، دغدغه خاطری نسبت به بازسازی مدرسه شهید جعفریان داشتند که یادآوری به موقع و تآکید آن از طرف آقای زمانی ریاست محترم آموزش و پرورش و قول مساعدت جناب آقای دست نیان مدیریت نوسازی مدارس استان آرامش خاطری یافتند .
ولی با توجه به عدم ذکر زمان مشخصی برای بازسازی آن و با توجه به وضعیت آن که چه خوب در مقاله ی آن دانش آموز که هم متنش زیبا بود و هم قرائتش ، با چند درجه شدت می توانست در باره مدرسه ابتدایی شهید جعفریان هم صدق نماید که با هر بارش باران تکه ای از گچ و سنگ و دیوار و سقف آن آوار می شود ولی چه بسا بعد از هر بارانی ممکن است سیلی از باران اشک مردم هم جاری شود و حوادثی دیگر از قبیل زلزله که جای خود دارد . اصلا به نظر بنده این ساختمان برای از فرو ریختن منتظر حادثه هم نیست . مثالی متخصصان ارتوپد می زنند که شخص سالخورده و پیر که پوکی استخوان هم دارد ، قبل از اینکه ضربه ای بخورند و به زمین بیفتند استخوان شان شکسته می شود بعد می افتند نه اینکه اول بیفتند بعد استخوان شان شکسته شود . این ساختمان شبیه به آن پیر سالخورده ی گرفتار پوکی استخوان که در هر لحظه ممکن است فرو ریزد .
اما موضوع دوم که با این مقدمه شروع می کنم . در روزگاری که در روستاهای اطراف و مجاور دست خیر یا خیرینی چهره روستا یشان را می نواخت و نوازش می داد و اهالی آن هیچ گونه دغدغه ای برای ساخت مراکز آموزشی و عمرانی خود نداشتند ، اهالی روستای کهنه اوز هر کس به اندازه ی توان و وسع خویش ولو اندک و به اندازه ی قطره ای همت می نمود تا دریایی از صفا و صمیمیت و همت جاری شود و از این دریا ، اندک ماهی مقصود خود را می گرفتند تا از قافله ی توسعه و پیشرفت آموزش و پرورش عقب نمانند .
بدین ترتیب در سال های خیلی دور اولین کلنگ ساخت مدرسه در ده قدیم به زمین زده شد که اکنون مخروبه ای بیش نیست و چه یادگارها و یادبودهایی که در جرز و لابه لای خشت های آن مخروبه به یادگار گذاشته نشده و ای کاش از آن محافظت می شد و به عنوان یک سند آموزشی و میراث فرهنگی و آثار باستانی باقی می ماند اما نشد . جلوتر می آییم . مدرسه راهنمایی خیام در سال های اخیر با نمایش و جلوه ای از صفا و صمیمیت مردم ساخته شد و در زمینه های دیگر عمرانی هم می توانیم مثال های واضح و روشنی هم در کهنه و هم در شهرک بزنیم که از حوصله ی این مقاله خارج است .
اما آنچه که به نظر نگارنده برای بیان این همه زیبایی و صداقت می آید لازم است به سه نسل یا برهه از زمان اشاره شود .
نسلی که رؤسای طوایف می نشستند و برای پیشرفت کارهای عمرانی روستا تصمیم می گرفتند و کسی هم مخالفت نمی کرد و بر اساس خانوار پول جمع می کردند و بنایی را می ساختند .
نسل دوم نسلی بود که هر چند رِؤسای طوایف نقش داشتند اما خیرینی هم در کنار آن ها قسمتی از هزینه ی عمرانی را تآمین می کردند . یادم می آید سالن مدرسه سلحشور به همت خیرینی که هر کدام 5 ، 10 تا 20 هزار تومان آن زمان کمک کردند تا ساخته شد . اگر اشتباه نکنم حدود 700 هزار تومان خرج ساخت سالن گردید .
نسل سوم نسلی است که اکنون در دل میدان است و پا به عرصه ی وجود گذاشته که هر شخص خیر قسمتی از یک پروژه ی عمرانی یا تمام آن را تقبل می نماید که نمونه ی آن ساخت خوابگاه دانش آموزی دبیرستان پسرانه شهرک که توسط چند خیر انجام می شود و ساخت پروژه آب شیرین کن توسط برادران ملک پور ( کوهزاد ) و اوج این زیبایی هم همین مراسم کلنگ زنی دبستان جدید کوثر با همت و سخاوت دو برادر بزرگوار آقایان اکبری می باشد .
این شکوه و زیبایی به عنوان نقطه ی عطفی در تاریخ روستا ثبت می شود و ای بسا این حرکت آغاز یک حرکت و تحول بزرگ در بین خیرین محترم خواهد بود که خود شخصا به انجام یک پروژه بزرگ اقدام نمایند . هر چند درخشش این دو بزرگوار در اکثر کارهای عمرانی روستا و شهرک مشهود بوده ولی با این کار بزرگ نام حاج حمزه و مصطفی اکبری برای همیشه به عنوان خورشید درخشان خیر و برکت در آسمان تعلیم و تربیت و عمرانی روستا و شهرک خواهد درخشید . یقینا آسمان تعلیم و تربیت و عمران روستا با وجود چنین افرادی هیچ وقت بی فروغ نخواهد شد . باز هم از افقی دیگر اشخاص دیگر رنگین کمانی از خلوص و همکاری و سخاوت به نمایش خواهند گذاشت . به امید طلوعی دیگر . بهرام رفیعی _ 1391 / 9 /23
- ۹۱/۰۹/۲۳