در آمدی بر ریشه طایفه « خواجه » در اوز :: مربوطی کهنه به مربوطی کهنه خوش آمدید <

مربوطی کهنه

مربوطی کهنه اوز

مربوطی کهنه

مربوطی کهنه اوز

مربوطی کهنه

در این پایگاه خبری اخبار روستای کهنه , شهرک توحید , شهرستان اوز و سایر روستاهای بخش های شهرستان , شهرستان لارستان و حومه را پوشش خبری می دهد.
کهنه، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان اوز در استان فارس ایران است. این روستا در ۱۶ کیلومتری اوز، مرکز شهرستان، قرار دارد.
ازآثارهای تاریخی و جاذبه‌های طبیعی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

کاروانسرا مربوط (مربط)
مسجد شیخ ابی اسحاق
حمام قدیمی
مسجد جامع قدیم
سد مربوط (مربط)
امام زاده شاه قطب الدین (مربط)
برج های دلو و یکه

بایگانی
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

عنایت الله نامور: درباره کلمه خواجه و منشاء طایفی آن و گستره طوایف خواجه در ایران و خارج از ایران  در ردپای  تاریخ مطالب گسترده ای می توان پیدا کرد. که از مجال این گونه ارتباط در دنیای مجازی بسیار فراتر است و احتیاج به تحقیق گسترده ای دارد.

ولی فی الجمله می توان گفت کلمه خواجه را می توان بازمانده واژه پهلوی « خوتای چک» با معنای کدخدا و بزرگ و سرور در نظر گرفت. این کلمه از همان ابتدای شروع رواج و گسترش زبان فارسی دری در قرون اولیه به کار رفته است. به نظر می رسد که منشاء اولیه آن مانند موارد دیگر از « خراسان تاریخی » که شامل خراسان و افغانستان و ترکستان می شد نشات گرفته باشد.

بسیاری از بزرگانی در ازمنه تاریخی در آنجا  که از آنها نام و آثاری باقی مانده است با لقب ( خواجه ) مشخص شده اند. یکی  از مکانهایی که بالاخص می توان بر آن انگشت گذاشت منطقه هرات است که بسیاری از کسانی که در همان قرنهای اولیه اسلامی از آنجا برخاسته اند لقب خواجه دارند.

در اغلب این موارد « خواجه » و مفهومی که در مجموع  از آن استنباط می شود دارای معنای بزرگ ؛ سید ؛آقا ؛ سرور و امثالهم است.

نامهایی مانند خواجه نصیر طوسی؛ خواجه نظام الملک؛ خواجه عبدالله انصاری و غیره نمونه هایی از آن می باشد.

کلمه خواجه چون به معنی بزرگتر و سرور و سرپرست بود در قرون بعدی؛ تقریبا از صفویه به بعد؛ بنا به این که کسی که مراقب حرمسرای شاهی بود در واقع بزرگ و سرپرست حرمسرا بود به او خواجه حرم می گفتند و لذا خواجه حرم به معنای سرپرست حرمسرا بوده است. اما از آنجا که شاهان بنا به دفاع از ناموس!!! معمولا مردان اخته را سرپرست حرمسرا خویش قرار می دادند به تدریخ لفظ خواجه معنای جنبی « اخته بودن » را نیز شامل شد. در عین حال که معنای اصلی آن که بزرگی و سروری و آقایی بود همچنان به حیات خود ادامه داد.

کلمه خواجه با گسترش استفاده از زبان فارسی در خارج از مرزهای کنونی ایران به آن مکانها هم سرایت کرده و در هند و عثمانی و در منطقه آسیای میانهنیز رایج شده است.

عثمانی ها واژه را همراه خود به کشور هایی که تحت حکمشان بود؛ به مصر و سوریه ( منطقه شام ) و عربستان ( حجاز ) و نیز به بوسنی و بلغارستان و قبرس و آلبانی بردند که هنوز در آن مناطق به عنوان نامهای طایفه ای باقی مانده است. به طور مثال نام انور خوجه رهبر آلبانی دریادهاباقی است.

در مصر و طی قرنهای هیجدهم و نوزدهم میلادی کلمه به صورت « خ وا جه » خوانده می شود. ابتدا  بر صاحبان قدرت ( عثمانی ها ) و سپس بر صاحبان قدرت جدید ( اروپایی ها ) اطلاق می شد. به صورتی که اواخر هرکس لباس فرنگی می پوشید صرف نظر از این از کجای اروپا به مصر آمده بود « خ وا جه » بود و حتی مصر هایی که شیبه به اروپایی ها شده بودند نیز « خ وا جه » خوانده می شدند.

 کلمه خواجه درسرزمین نجد و حجاز و در منطقه کشور های جنوبی خلیج فارس به صورت « خاجه » نوشته و خوانده می شود.

در هندوستان هم کلمه به صورت ( خوجه ) رواج گرفت که بیشتر به گروهی از یهودیان و فرقه ای از شعیان در قرن هشتم هجری اطلاق می شده است.

کلمه خوجه خاص یهودیها بنا به روابط گسترده جنوب  ایران با هندوستان از دوره صفویه به این طرف بعدا‌ً دوباره در جنوب بر یهودیهای ایران اطلاق شد و اغلب  نام یهودی ها را لقب خواجه همراه می کردند.

و اما بر گردیم به منطقه خراسان تاریخی  که به احتمال زیاد منشاء رواج کلمه از آنجا بود. در هنگامه هجوم مغولها و متعاقبا با توسع قدرت تیمور بسیاری از ایرانیان به خدمت آنها در آمدند که خواجه نصیر الدین طوسی نمونه بارز آن است. در خراسان آن زمان که نهضت سربداران رواج داشت و در عهد تیمور آخرین امیراین نهضت به نام خواجه علی موید سبزواری سربداریازدهمین و آخرین امیر سربداری با همه اعیان و انصار خویش دررکاب تیمور در آمد و ملازم لشکر تیمور گشت و خواجه بدین ترتیب قریب هفت سال با نزدیکان خود در رکاب امیرگورکانی بود و در سال ۷۸۸هجری قمری در خرم آباد لرستان در هنگام جنگ تیری به او اصابت کرد ودار فانی را وداع گفت. این موضوع در کتابهای تاریخی آمده است.

شاید مولف تاریخ دلگشای اوز زنده یاد محمد هادی کرامتی که اهل کتاب و کتابت بود؛ با اشاره به همین نکته که خوانده بود در کتاب تاریخ دلگشا نوشته است: «طبقه خواج که این لقب از القاب ترک و خواجگان ماورالنهر  است نیز در سلک جنود امیر صاحبقران ( امیر تیمور گورکانی ) ؛ جمعی در محال گرمسیرات تمرکز یافته اند».

البته بعید نیست که عده ای از همراهان تیمور در فارس ساکن شده باشند. و اصولا سیاست اغلب شاهان و امیران بزرگ کوچاندن اقوام مختلف به مکانهای دور بوده است. شاید به دلیل شورش های منطقه ای که شورشیان را مناطق دور می کوجاندند ویا به دلیل کنترل شورشها منطقه ای که اسکان طوایف دیگر در آنجا؛ باعث تداوم‌سلطه شاه بر منطقه دوراز پایتخت  می شد.

گستره تاریخی لارستان  هم این گونه کوچاندنها و اسکانها را شاهد بوده است که حضور طوایفی از  قوم لر در منطقه گله دار نمونه آن است. منابع تاریخی قوم شبانکاره را هم از باقیمانده کردها می دانند. در لار و گراش طایفه « اقتداری » خود را از بازماندگان یکی ازبزرگان لشکر امامقلی خان در عهد شاه عباسصفوی می دانندو نمونه های دیگر از این دست فراوان است . لذا بعید نیست که عده ای از ملازمان تیمور هم سرانجام سر از لارستان به در آورده باشند.

البته نباید از نظر دور داشت که طایفه هایی که خود را « خواجه » می خوانند در سرتاسر ایران هنوز وجود دارند  و در هر منطقه می توان رد پایی از طایفه خواجه به دست آورد. کافی است در انترنت این کلمه را جستجو کرد تا رد آنها را بیابیم.

در جنوب در کرمان و جیرفت؛ سیرجان؛ شوشتر  ؛ کازرون و در بختیاری و بلوچستان و در خراسان و در کردستان همه جا طایفه های خواجه وجود دارند. جالب است بدانیم که زنده یاد باستانی پاریزی هم خواجه بود و پژوهش هایی هم در باره طوایف خواجه در ایران  کرده است که مانند همه نوشته های آن زنده یاد خواندنی است .

این نکته بدیهی است که ممکن است این طوایف که همه خود را خواجه می خوانند به همدیگر ربطی نداشته باشند. چون همانطور که گفته شد کلمه خواجه به این علت که به معنای بزرگی و آقایی و سروری بوده است. ممکن است هر یک از این طایفه ها در مناطق گوناگون ؛ در اعماق تاریخی خویش بنا به دلایلی لقب خواجه گرفته باشند. فی المثل خواجه عبدالله انصاری به دلیل بزرگی مقام معنوی پس از مرگش و به تدریج از سوی مریدان و پیروان لقب خواجه بر اسم او اضافه شده باشد. در جای دیگری از ایران لقب خواجه به دلیل دیگری بر نام طایفه ای اضافه شده باشد . بد نیست بدانیم در افغانستان هم اکنون  شورای کشوری خواجه ها وجود دارد و هر چند سال  یک بار گرد هم آیی کشوری خواجه ها  برگزار می کنند .

و اما درباره خواجه های لارستان  در خور، اهل ، بلغان، اوز، کهنه و…. همه بزرگان طایفه خواجه در همه این مکانها اذعان دارند که خواجه های منطقه گستره تاریخی لارستان همگی با هم از یک طایفه بوده اند که در منطقه پخش شده‌اند. اغلب آنها خود را در نهایت به خواجه عبدالله احرار سمرقندی از بزرگان مشایخ نقشبندیه  در قرن نهم  هجری می دانند که از آن طریق با خلفای اسلامی مرتبط می باشند . و اکثرا خود را از نسل عمر ابن خطاب دانسته و از این طریق بر بزرگی خویش استناد می کنند. یاددارم  پدر بزرگم خواجه محمد رفیع کلانتر اوز هم همین را می گفت. طبعا باید توجه داشت این گونه انتسابهاهرچند می تواند حاوی نکاتی برای پژوهش باشد ولی گفتاری است که مانند همه گفتار های نظیر آن بدون پشتوانه است و نمی توان بر آن صحه گذاشت.

درباره طایفه خواجه های اوز نوشته ای از یکی از عمو های پدربزرگم باقی مانده است که تاریخ۱۲۹۲ شمسی را دارد. ایشان خواجه محمد شریف نام داشته و علاقمند به نسب نامه و شجره نامه طایفه خودش یعنی طایفه خواجه بوده است. او شجره طایفه را تا زمان خویش نوشته که از او باقی مانده  است.

خواجه محمد شریف در مقدمه شجره نامه مذکور در باب ریشه های طایفه خواجه می نویسد: « در سال ۱۳۳۱ قمری در بندر چارک با شخصی از خواجه های شیراز ملاقات کرده به نام خواجه محمد حسن شیرازی مقیم کازرون که در ضمن حکایت برخی از اجداد به موجب تذکره نامه مفصل کلی از طایفه خواجه شیراز که نزد آنها موجود است  که از عهود قدیمه در آن کتابچه درج می شده و نزد رئیس قوم نگه داری می شود و سابق بر این نزد پدر مومی الیه بوده است این طور حکایت کرد که: طبقه خواجه ها در شیراز در قرون اولیه اسلامی از منطقه ری و تهران به شیراز آمده بودند و‌قرنها در آنجا زیسته و   از بزرگان شیراز بوده اند. الا این که در اوایل عهد  صفوی به علت نفاق و رنجش  بعضی از آنان به لار منتقل می شوند و سپس به دهکده « پتویه » رفته و از آنجا در مناطق مختلف  لارستان پخش می شوند. و (خواجه امینا) جد همه خواجه های اوز که از اعقاب مولانا نامی فتوحی است از منطقه پتویه به اوز آمده است»

این نوشته قدیمی ترین سندی است که درباره ریشه  طایفه خواجه های اوز موجود می باشد.

و نهایتا با توجه همه اینها می توانم بگویم که در نزد خواجه های اوز همه متفق القول هستند که جد اعلاء آنها از منطقه ( فتویه ) در اواسط دوره صفویه به اوز آمده است و همه طایفه خواجه وکلیه طوایف منتسب به آنها مانند طایفه ( شکرا ) و ( امینایی) و ( محمودی ) و ( رنگریز ) از ذریه همان خواجه امینا می باشند که طی قریب به چهار صد سال در اوز زیسته و گسترش یافته اند.

اما این که خود طایفه خواجه ها در فتویه ریشه در کجا داشته اند محتاج تحقیق گسترده تر است که می بایست صورت بگیرد.

 عنایت الله نامور

هفدهم خرداد ۱۳۹۹

دبی

  • ۹۹/۰۳/۲۰
  • مرتضی اسماعیلی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی