احمد خضری : در دوران زندیه و حکومت امیر محمدهاشم اوزى که نایب حکومت لارستان هم بود بسیارى از مردم از شرفویه و بنارویه و مسیح آباد و سایر روستاهاى اطراف انواع موادغذائى، هیزم و چهارپایان و غیره را براى فروش از طریق جاده مالرو مربط به اوز مى آوردند و چون صبح زود باید در میدان اوز حاضر مى شدند معمولا شب را در کاروانسراى مربط اتراق و بامدادان قبل از نماز صبح از کاروانسرا حرکت و قبل از ظهر در میدان هاى میران یا خون به فروش کالا مى پرداختند و عصر از اوز خارج و شب در کاروانسرا مجددا اتراق و صبح به محل خودشان مى رفتند.
نظم امیر محمد رضى و بویژه برادرش میر هاشم باعث شده بود تا امنیت در مسیرها برقرار باشد.
در بین کاروان زنى جا افتاده بود به نام بانو که به بانه معروف بود، وى همیشه همراه کاروان از شرفویه و بنارویه تخم مرغ، ماست، کشک، کره، روغن، نان، پشم و سایر کالاها به اوز آورده و مى فروخته که بعضى مى گویند در نزدیکى اوز از الاغ افتاده و فوت شده و بعضى مى گویند سکته کرده و فوت شده است. به هر حال مکان فوت وى در چشت بوده است. کلمه چشت به معناى قریه و روستا یا مکان و محل است و گویا در گذشته یک آبادى کوچک به نام چشت بوده و آن محل به نام بانو چشت یا بانه چشت بدر آمده است.
- ۹۹/۰۶/۳۱