مرتضی اسماعیلی :: مربوطی کهنه به مربوطی کهنه خوش آمدید <

مربوطی کهنه

مربوطی کهنه اوز

مربوطی کهنه

مربوطی کهنه اوز

مربوطی کهنه

در این پایگاه خبری اخبار روستای کهنه , شهرک توحید , شهرستان اوز و سایر روستاهای بخش های شهرستان , شهرستان لارستان و حومه را پوشش خبری می دهد.
کهنه، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان اوز در استان فارس ایران است. این روستا در ۱۶ کیلومتری اوز، مرکز شهرستان، قرار دارد.
ازآثارهای تاریخی و جاذبه‌های طبیعی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

کاروانسرا مربوط (مربط)
مسجد شیخ ابی اسحاق
حمام قدیمی
مسجد جامع قدیم
سد مربوط (مربط)
امام زاده شاه قطب الدین (مربط)
برج های دلو و یکه

بایگانی
نویسندگان

۶۶۹ مطلب توسط «مرتضی اسماعیلی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

رمضان مبارک باد

از امشب نماز تراویح در مساجد روستای کهنه برگزار شد.در مسجد حاج زینل نماز تراویح به امامت مرتضی رضایی اقامه گردید.

نماز تراویح در مسجد حاج زینل خواجوی

وبلاگ مربوطی ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان سعی می نماید گزارشهای مفصلی از مساجد روستای کهنه و شهرک توحید در این خصوص تهیه و درج نمایند.

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

http://s4.picofile.com/file/7829441070/hammam000.jpg
 

گرمابه های عمومی ایرانی ( حمام ها )  ، که  بسیار هوشمندانه ساخته می‌شدند یکی از شناسه های مهم تمدن کهن ایران زمین است ، زمانی که بسیاری از مردم جهان با شستشو آشنا نبودند ، ایرانیان حتی در دور افتاده ترین آبادی ها ، در گرمابه ، استحمام می کردند به گونه ای که پیشینه بنای نخستین گرمابه های دنیا را به دوره هخامنشیان نسبت می دهند .

با ظهور دین مبین اسلام و تاکید این دین بر پاکیزگی ،  استحمام بیش از پیش  نزد ایرانیان مسلمان  اهمیت یافت و غسل و طهارت به عنوان یک آیین مذهبی مقدمه ضروری هر عبادت و فریضه ای  شناخته شد ؛  برای همین در این برهه تحول شگرفی در ساخت و بنای گرمابه های ایرانی ایجاد شد .

 

http://s2.picofile.com/file/7829466769/hamam11.jpg

 
روستای تاریخی کهنه نیز از آن دسته از آبادی هایی بوده است که  دارای حمامی به سبک معماری حمام های دوره قاجار بوده است . این حمام که در ورودی بافت قدیمی روستا قرار دارد مانند تمامی حمام های دوران صفوی و قاجار به صورت زیر زمینی و با مصالح ساختمانی سنگ و ساروج  ساخته شده است . 

 حمام روستای کهنه به گفته ی مرحوم محمد صالح آزادی  بنای تعمیر شده ی یک حمام بسیار قدیمی بوده است که توسط معمار معروفی به اسم معمار حسین لاری  به وسیله همان مصالح سنگ و ساروج تعمیر و مرمت گردید . نظارت و مدیریت مرمت این اثر تاریخی زیر نظر مرحوم ملا علی اکبر ( محمد سعید ) سلامی از خردمندان و چهره های ماندگار در تاریخ روستای کهنه  از بزرگان طایفه ی ملا بوده است .


این حمام عمومی تا اواخر نیمه اول دهه ی 50 رونق داشته است . مدیریت و راه اندازی حمام در آخرین سال های رونقش  زیر نظر غلامحسین خارپیشه ی لاری و همکارشان بود . 


http://s2.picofile.com/file/7829473438/hammam22.jpg
 
 حمام تاریخی روستای کهنه  مانند سایر حمام ها ی هم عصر  دارای یک راه پله پیچ در پیچ می باشد که این راه پله به فضای اول حمام یعنی رختکن و جای آماده شدن برای استحمام یا خروج از حمام بوده، مهم‌ترین و زیباترین فضای حمام است، فضایی وسیع و پر تزیین با گنبدی بزرگ و حوضی دروسط ، در اطراف فضای میانی ، سکوهایی برای استراحت مراجعین است که برای ورود به آن‌ها، باید از چند پله بالا می‌رفتند و پاها را قبل از ورود در حوض‌های روی سکوها می‌شستند، بیشترین تزیینات حمام، همیشه در رخت کن بوده است .

 

http://s3.picofile.com/file/7829480963/hammam33.jpg

روشنایی حمام از نور گیرهای سقفی تأمین می‌شود. نورگیرهایی با شیشه‌های عدسی مانند وجود دارد تا نور کافی وارد حمام شده و داخل حمام دیده نشود . 

 

http://s4.picofile.com/file/7829509351/hammam44.jpg

آب مصرفی این حمام از چاه فلی تامین می شد . چاهی که دیگر وجود ندارد و خراب و پر شده است . مرد حمامی بوسیله کشیدن آب با دلو ( سطل های چرمی بزرگ ) از چاه و ریختن آب به داخل حوض جلو چاه و انتقال آب از حوض به خزانه ی حمام بوسیله ی لوله کشی بوده است . خزانه ی آب در پشت حمام در فضایی سر پوشیده قرار داشت که برای گرم کردن آب اوایل از هیزم و بعدها از سوخت های فسیلی استفاده می شد . فضاهای مربوطه به تأمین آب و حرارت حمام مثل تون یا آتشگاه و انبار هیزم و سوخت در سمت بیرونی حمام با افروختن آتش در پشت گرم خانه و خزینه قرار داشته و از بیرون حمام به آن وارد می‌شدند که درهنوز بقایای آنها در سمت خانه های قدیمی اکبری ها قرار دارد .

پس از اینکه ساکنین بافت قدیم خانه های خود را ترک نمودند و اکثر خانه ها به غالبا برادران افغان سپرده شد ، متاسفانه حمام تاریخی امان را به زباله دانی تبدیل نمودند و  از سوراخ های نورگیرها آشغال و مواد غیر مصرفی زیادی به داخل این حمام تاریخی ریختند .اما ظاهرا اساس و اسکلت حمام دچارآسیب های جدی نشده وقابل تعمیر می باشد .

وبلاگ مربوطی بر این باور است که  هنوز دیر نشده است . روزنه هایی از امید برای از دست ندادن این بنای تاریخی وجود دارد .  کافی است دست همت در دست هم دهیم با هر نوع اقدامی خیرخواهانه _ اعم از مشورتی ، مالی ، عملی و ... ، زباله ها از کف حمام جمع آوری  ، تمامی دیوار ها ، کف و سقف حمام  با تلمبه های سیار  آب رسانی شسته و تمیز شوند و پس از آن با حضور کمیته های مختلف و مسئولان روستایمان تصمیمی در خور و شایسته برای این مکان تاریخی گرفته شود . این حمام متروکه می تواند فرهنگسرای ما باشد . در حال حاضر اولین و مهمترین اقدام پاک نمودن فضای حمام از زباله ها می باشد که نیاز ضروری به یک همکاری همگانی دارد .  

امیدواریم که جوانان علاقه مند به فرهنگ بومی خود در روستا ، شیراز ، شهرک ،  بندرعباس ، قشم ، درگهان ، کشورهای حوزه ی خلیج فارس ، دانشجویان داخل و خارج از کشور فرهنگیان ،مهندسان ، فرهیختگان ، اهالی فن ، بانوان  دانش آموزان وهمه و همه با همکاری خالصانه ی خود اقدامی فرهنگی بزرگی را به ثبت برسانند که در نوع خود در منطقه نمونه ای برجسته باشد . ان شاء الله .

امروزه در اکثر شهرهای تاریخی و فرهنگی کشورمان مانند اصفهان ، یزد ، کرمان و ... از گرمابه های تاریخی ( حمام ها ) به عنوان موزه ، فرهنگسرا ، چایخانه های سنتی استفاده می شود .

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

دانش آموزان کلاس ششم دبستان شریف پور شهرک خلاقیت خود را با اَرِش بافی و ساخت ماشین برقی به عنوان فعالیت درس «کار و فناوری » به نمایش گذاشتند.

در گفتگوی کوتاهی که با آقای علی اسدی آموزگار پایه ششم این مدرسه داشتیم ، از اهداف کلی کتاب « کار و فناوری» گفتند که آشنایی دانش آموزان با کار و فن های مختلف و یادگیری اصول اولیه آن هدف کلی این کتاب می باشد و دانش آموزان باید در طول سال باید چندین فعالیت عملی انجام دهند.

همچنین ایشان اظهار داشتند که هدف از انجام فعالیت اَرِش بافی و ساخت ماشین برقی که چندین هفته درگیر آن بودند، آشنایی با فرهنگ و سنت بومی محلی ، تقویت مهارت های دستی و عملی ،یادگیری مهارت فرایندی و آشنایی با نحوه کارکرد اتومبیل و نحوه بستن مدارهای الکتریکی عنوان کردند.

تمام ساخته های دانش آموزان در کلاس به نمایش گذاشته شد و مدیر مدرسه و دیگر آموزگارانضمن بازدید نظرات خود به دانش آموزان و آموزگار اعلام می داشتند.

از جمله کارهای دیگر که آموزگار مربوطه در طول ترم اول با آنها کار کرده است می توان به آموزش برنامه های کامپیوتری word ، powerpoint ، paint ، shipping tool(عکسبرداری از صفحه) و پیاده کردن نقشه به صورت عملی اشاره نمود.

با توجه به بروز خلاقیت های دانش آموزان این آموزشگاه و آموزشگاه های دیگر روستای کهنه و شهرک(دختر و پسر) در ساخت وسایل های ابتکاری مختلف ، نیاز شدید به یک مکان برای نمایش دادن هنر این دانش آموزان به دیگران احساس می شود و بارها و بارها از زبان برخی مدیران و آموزگاران مدارس از عدم وجود مکانی برای نگهداری دائمی اینچنین خلاقیت های دانش آموزان و به نمایش گذاشتن آنها شنیده ایم.

امیدواریم که مسئولان مرتبط با حمایت خیرین بتوانند گامی استوارتر در جهت شکوفایی هرچه بیشتر و بهتر خلاقیت دانش آموزان روستای کهنه و شهرک در زمینه های گوناگون بردارند.

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

بر اساس شماره تصاویر نام این عزیزان درج می شود

   

   

   

 

۱ - مرحوم عبدالله شفیع

۲ - مرحوم عبدالوهاب کشاورز

۳ - مرحوم احمدِ خادم رحمانی

۴ - مرحوم ابراهیمِ حاج امین نوری

۵ - مرحوم حاج امین نوری

۶ - مرحوم  حاج محمدرفیعِ رفیعی

۷ - مرحوم مرحوم حاج یوسف نوری

۸ - مرحوم محمدِ حسنِ جمشیدی

۹ - مرحوم محمدرفیع امین رفیعی

۱۰ - مرحوم محمدرسولِ اسماعیلِ اسماعیلی

۱۱ - مرحوم طیب عبدی

۱۲ - مرحوم یوسفِ  محمدنورِ رفیعی

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

این مطلب شاید یکی از بزرگترین رویدادهای این سالهای وبلاگ مربوطی باشد . مطلبی که زمان درج این مطلب شاید کمتر کسی فکر می کرد که یوسف گمگشته ی خانواده حاج سید محمد صالح حسینی بدینصورت  بعد از سالها دوری چشمه های امید این خانواده و اهالی دوباره زنده شود ... اکثر شما دوستان بازدید کننده این رویداد بزرگ - بازگشت سید ابراهیم حسینی - به آغوش گرم خانواده به یاد دارید . به همین دلیل بهانه ای شد تا به یاد داشته باشیم خداوند متعال هیچ وقت بنده های مخلص خود را نا امید نمی کند ...

 

 " یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور "

حاج سید محمدصالح حسینی

 گزارش از مصطفی رضایی

قرار گذاشته بودیم که به اتفاق مدیر محترم وبلاگ - آقای اسماعیلی - به دیدار سید محمد صالح حسینیبرویم و به پاس قدردانی از هفتاد سال زحمت در کسوت امام جمعه ٬ جماعت و مدرس قرآن کریم از این سید بزرگوار مصاحبه ای داشته باشیم.اما جریان به گونه ای دیگر رقم خورد و این بار سید محمد صالح سفارش داده و تأکید فرموده بودند که برای امر مهمی که داشتند هر چه زودتر خدمتشان برسم. قبلآبر حسب وظیفه به ملاقتشان رفته بودم و غالب اوقات  به اتفاق همسرشان  "بی بی مریم" بودند  اما این بار فرزندشان سید محمد  و خانواده اشان هم حضور داشتند. سئوالات زیادی را آماده کرده بودم اما فقط سید با همان سئوال اولم پاسخ تمامی سئوالات نپرسیده ام را دادند و با اشتیاق به کوله باری از اندوه ها و درد دل های سید و بی بی گوش سپردم .

از سید پرسیدم : "شما که به دعوت فرزندتان سید عبدالله به ابوظبی رفته بودید و قرار گذاشته بودید که دیگر برای همیشه آنجا بمانید ٬ چرا برگشتید ؟"

بله...برگشتیم...من اکنون نود و شش سال سن دارم و حدود هفتاد سال امام جمعه ٬ جماعت و معلم (ملا)مکتبخانه بوده ام. یازده فرزند پسر و دختر دارم .هر از چند گاهی به دیدن آنها در داخل یا خارج از کشور میروم و آنها هم اگر مجالی یابند ما را فراموش نمی کنند.

یکی از پسرانم به نام سید ابراهیم برای ادامه تحصیل به کشور عربستان رفت و دیگر برنگشت و اکنون سی سال روزگار است که دست بیرحم زمانه بین ما دیوار جدایی ساخته است.

بی بی مریم همسر حاج سید محمد صالح حسینی

با شنیدن نام سید ابراهیم "بی بی مریم " کشان کشان آمد و رشته سخن را از سید گرفت.

"ما در ابوظبی و یا در خانه هر کدام از فرزندانمان امکانات رفاهی خوبی داریم ولی چون این روستا  و این خانه بوی فرزندم - یوسف گمگشته ام - سید ابراهیم را میدهد از همه جا احساس راحتی بیشتری می کنیم و هر بار که کسی کوبه این در را می کوبد به دل می گویم خدایا می شود این مهمان ٬ همان گمگشته من باشد و چشمم به قامت رعنای فرزندم بیفتد که از این در شادی و عمر دوباره برایم سوغات آورد. طاقت ماندن در هیچ کجا ٬ بجز روستای کهنه را نداریم.

این همان در و ورودی است که انتظار قدومی را می کشد.

دنباله صحبت های بی بی در میان هق هق گریه اش محو شد و سید ادامه داد.

"ما برای پیدا کردن سید ابراهیم به همه جا سر زده ایم حتی چند سال قبل به لبنان هم رفتیم و امیدمان به شخصی به نام "حسین " که دارای شغل صرافی و از دوستان نزدیک وی بود هم رفتیم که ایشان نیز در آن روزها به مسافرت رفته و از طریق سفارت و مدارس و دانشگاه های دینی نیز خبر خوشی عایدمان نشد و با دست خالی به این خانه برگشتیم.

سید محمد صالح مکث کرد .بغض گلویش را فشرده بود.اشک های گلوله گلوله بی بی مریم گونه هایش را خیس کرده بود.لحظه ای به بازی روزگار فکر کردم .به جدایی مادر و فرزند . به امید و جانشین بازنگشته پدر....به عصای دست پدر... به اندوه مدام مادر و به این کلبه احزان ... و به.....گمگشته....باز آید.......غم مخور....و به حافظ...

 بی بی مریم پس از آرامش ادامه داد :"دلم گواهی می دهد که ابراهیمم را تا زنده ام می بینمش و دیدارمان به قیامت نمی کشد.دل مادر هیچگاه به خطا گواهی نداده  و میدانم که او برمیگردد و از خدا می خواهم که  او را باز گرداند و نگذارد مادر از درد این هجران سی ساله پرپر شود .دیگر تحمل دوریش را ندارم .بازگرد که دیگر تحمل دوریت را ندارم....بازگرد....بازگرد...ما هرگز ترا فراموش نکرده ایم."

به یاد شعری از نیما افتادم...در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم ترا من چشم در راهم....چشم در راهم...  

باز لحظه ای سکوت ....سید محمد صالح بزحمت صحبت می کرد. صدایش گرفته بود...یاد مولود خوانی و آن صدای دلنشین و موج دار سید و آن خطبه های قرص و محکم افتادم...تفاوت این دو مشخص می کرد که بر سید چه گذشته است.

 یادمان صدای دلنشین سید محمد صالح این محراب و منبر متروکه.. " تنها صداست که می ماند."

  در این سی سال ٬ روزگار تلخی بر سید و همسرش گذشته است.سید محمد صالح دچار عارضه  سکته قلبی است و بی بی مریم توان ایستادن روی پاهایش را ندارد و مانند کودکان ۶- ۵ ماهه روی دو دست و روی دو زانو (باکه) حرکت میکند و با این وضعییت تمامی کارهای خانه را بخوبی انجام می دهد و در کشاکش این هجران طولانی بسان سنگ زیرین آسیاب همچنان به انتظار دیدار دوباره فرزندشان دفتر روزگار را ورق می زنند.

سید محمد صالح شنیده بود که ما مطالبی را در باره روستا می نویسیم و از سرتاسر دنیا آنرا مطالعه می کنند .از ما درخواست داشتند که درد دل ها و تقاضای ایشان را درج و به اطلاع همه برسانیم تا شاید کسی در گوشه ای از این دنیای پهناور در یک زمانی خبری خوش از گمگشته اش داشته باشد.

وبلاگ مربوطی{ اسماعیلی -رضایی }  بر حسب وظیفه و به پاس

 قدردانی از زحمات سید محمد صالح حسینی و خانواده محترمشان افتخار دارند این مصاحبه

 که در واقع حرف های ناگفته ی سی ساله آنها می باشد را درج و از همگان تقاضا داریم

 چنانچه اطلاعی از آقای سید ابراهیم حسینی فرزند سید محمد صالح که بعد از انقلاب برای

 ادامه تحصیل به کشور عربستان و پس از آن گویا به کشور لبنان مهاجرت نموده اند ـ دارند ٬با

 آدرس و تلفن های زیر تماس حاصل نمایند تا دل این خانواده شاد و موجب رضا و رحمت

 خداوند گردیم:   

۹۸۷۸۲۳۶۸۲۰۵۵+ حاج سیدمحمدصالح حسینی

۹۸۹۱۷۷۸۲۰۶۲۰+ سید مرتضی حسینی

۹۸۹۱۷۳۸۲۱۶۷۶+ مصطفی رضایی

۹۸۹۱۷۳۸۲۶۴۱۶+ مرتضی اسماعیلی

 ۹۸۹۱۷۱۶۳۲۵۴۷+سید اسحق حسینی

 خانه قدیمی سید محمد صالح - محل تولد تمامی فرزندانش - جنب مسجد جامع قدیم

 

۸۸/۴/۱۲

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

سه نسل در کار خیر

در چرخه ی پر تکرار و منظم زندگی همواره انسان هایی پا به عرصه ی وجود می گذارند که اندیشه های متعالی اشان سبب می شود تا پهنای پر برکت زندگی اشان  والاتر ٬ مهم تر و چشم گیر تر از طول عمرشان می باشد . در طول زندگی اشان چنان تاثیرات مهمی بر جامعه شان می گذارند که نام  نیک شان و چهره اشان  برای همیشه در تاریخ جاودانه خواهد ماند .

با این مقدمه می توان الگویی مثال زدنی را عنوان نمود . می توان از مردی سخن به میان آورد که ثابت کرد معلولیت  ٬ محدودیت و ناتوانی نیست . می توان از مرد نابینایی گفت که سال ها در پنج نوبت نمازهای پنج گانه بر گلبانگ مسجد تاریخی شیخ ابی اسحق بانگ برآورد " بشتابید به سوی نماز " . این چهره ی ماندگار در تاریخ روستای کهنه حاج محمد شریف اکبری است . به قول شاعر : " تنها صداست که می ماند و در جایی دیگر   : " از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر  -- یادگاری که در این گنبد دوار بماند . "  او مؤذن مسجد شیخ ابی اسحق  بود که تا اواخر عمر پر برکتشان بلند گویی برای اذان گوی اشان وجود نداشت  اما صدای دعوتش  را مردم تا دور دست شنیدند و لبیک گفتند . محمدشریف اکبر در تاریکی ٬ در سرما و گرما ٬ در زیر باران و در تمام طول عمرش با عصایش آمد و اذان گفت تا ثابت کند  که  : " اگر یک فلج مادرزاد قهرمان دو ماراتن نشود مقصر خودش می باشد ."

برکت این خدمت با درگذشت زنده یاد محمد شریف اکبری پایان نیافت . این جریان به فرزندانش رسید .  حاج محمد ( محمد شریف ) اکبری میراث دار خدمت در مسجد شد . حاج محمد اکبری در محراب ایستاد و جماعت پشت سرش ایستادند  تا فرض پنجگانه  - نماز -را به امامت ایشان در مسجد تاریخی دیگری اقامه نمایند مرحوم  حاج محمد اکبری زیر نظر پدر قرآن را آموخت سپس جهت امرار معاش به قطر رفت و در آنجا در کنار کار ُ به تعالیم دینی نیز پرداخت . هنگام مراجعت به زادگاه شان ٬ امام جماعت مسجد جامع قدیمی واقع در غرب بافت قدیمی  روستای کهنه بودند . از فعالیت های  دیگر فرزندان مرحوم محمد شریف اکبری ٬ آقایان حاج احمد ٬ حاج اکبر و حاج عبدالله در پست دیگری جداگانه خواهیم نوشت . از خدمات ارزنده ی حاج محمد شریف و حاج محمد اکبری در مستند " تا رمضان دگر " نیز صحبت به میان آمده است .

 

اکنون دو یادگار از این نسل ـ حاج حمزه و حاج مصطفی ـ به برکت رزق و روزی که خداوند از راه رحمت و حکمتش نصیب شان نموده نه تنها نگذاشتند این چراغ های نورانی پشت سرشان خاموش شوند بلکه مشعلی نورانی افروختند تا روشنای دنیا و آخرت شان باشد . این دو برادر از زمانی که احساس کرده اند توانی کار های خیر را دارند از هیچ کوششی فرو گذار نبوده اند . دست های پر خیر و برکت آنان در زادگاه شان و در شهرک باعث رونق طرح های دینی ٬ عمرانی ٬ فرهنگی و آموزشی شده است . و در تصمیمی بزرگ و خیر اندیشانه در زمستان امسال  اعلام نمودند   دبستانی مجهز در روستای کهنه خواهند ساخت که گزارش آن به تفصیل در این وبلاگ ملاحظه نمودید .

وبلاگ مربوطی  ضمن قدردانی از تلاش ها و خدمات این سه نسل ماندگار در روستای کهنه ٬ از خداوند منعال خواهانیم که اجر خدمات شان را توشه ی آخرت شان قرار دهد . انشاءالله .

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

به زودی در شهرک توحید کهنه مدرسه ای جدید ساخته می شود .

 به زودی کلنگ ساخت  مدرسه ی راهنمایی دخترانه  در شهرک کهنه   توسط حاج محمد ( نعمت الله ) فیروزی بر زمین می خورد .

 در این روزهای سرد زمستانی ،  خبری خوش   گرمی بخش مجالس  روستاهای کهنه و شهرک گردید . پس از بررسی های لازمه مبنی بر ضرورت ها و نیازمندی های شهرک توحید کهنه  ، سرانجام  حاج محمد نعمت الله فیروزی  تصمیم قطعی خود را مبنی بر ساخت یک باب مدرسه راهنمایی دخترانه در شهرک اعلام نمودند .  فرزند ارشد ایشان  _ آقای مرتضی فیروزی _ در گفتگویی حضوری با وبلاگ  مربوطی  این خبر را اعلام و اضافه نمودند که جزییات این اقدام را بعدا به طور مفصل اعلام خواهند نمود .  قبلا در جلسه هم اندیشی در دبیرستان شهرک ، آقایان محمود ، ابراهیم و محمدنور  تصمیم مبنی بر ساخت یک باب مدرسه از طرف پدرشان ـ حاج محمد ( نعمت الله ) فیروزی  ـ را به حضار در جلسه مژده دادند  .

http://www.marbooti.blogfa.com/post-1837.aspx

 

اکنون در سایه ی الطاف خداوند بزرگ و همت  حاج محمد فیروزی و همفکری فرزندان ایشان این امر محقق و به زودی مراسم کلنگ زنی و مراحل ساخت  این مکان آموزشی در شهرک  شروع خواهد شد .  حاج محمد فیروزی یکی از فعالین و خیر اندیشان روستای کهنه می باشد  که قبلا در این وبلاگ به عنوان چهره ای ماندگار از زندگی و فعالیت های ایشان به تفصیل نوشته شده است .

 

http://www.marbooti.blogfa.com/post-489.aspx

این روزها حاج محمد فیروزی  دچار کسالت بوده و بیشتر اوقات خود را در منزل شخصی سپری می نماید . وبلاگ مربوطی ضمن ارج نهادن به  خدمات  خداپسندانه ی ایشان و آرزوی سلامتی کامل  برای این شخصیت  خیر خواه ، اعلام می نماییم کلیه مراحل ساخت  این مدرسه را  تحت پوشش گزارش های کامل قرار خواهیم داد . منتظر گزارش های نوشتاری و تصویری از وبلاگ مربوطی باشید .

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

مروری گذرا برتاریخچه مدرسه سازی و مشارکت مردم در کارهای عمرانی در روستای کهنه اوز

 

به قلم : استاد بهرام رفیعی

شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا          بر منتهای همت خود کامران شدم

یقینا این شعر حافظ زبان حال همه ی مردمی بود که در مراسم کلنگ زنی مدرسه ابتدایی کوثر در روز چهارشنبه مورخه 22/9/1391 جمع شده بودند . هر کس به نحوی خدا را شکر می گفت . دانش آموزان ، اولیاء ،مسئولین و خیرین هر کس لطف خدا را با توجه به جایگاه و موقعیت خود به نحوی احساس و قلب خود را سرشار از شعف و شادی می دید . در حاشیه این مراسم لازم است به دو مطلب اشاره شو.د .

اول در میان آن شعف و شادی مردم ، دغدغه خاطری نسبت به بازسازی مدرسه شهید جعفریان داشتند که یادآوری به موقع و تآکید آن از طرف آقای زمانی ریاست محترم آموزش و پرورش و قول مساعدت جناب آقای دست نیان مدیریت نوسازی مدارس استان آرامش خاطری یافتند .

 ولی با توجه به عدم ذکر زمان مشخصی برای بازسازی آن و با توجه به وضعیت آن که چه خوب در مقاله ی آن دانش آموز که هم متنش زیبا بود و هم قرائتش ، با چند درجه شدت می توانست در باره مدرسه ابتدایی شهید جعفریان هم صدق نماید که با هر بارش باران تکه ای از گچ و سنگ و دیوار و سقف آن آوار می شود ولی چه بسا بعد از هر بارانی ممکن است سیلی از باران اشک مردم هم جاری شود و حوادثی دیگر از قبیل زلزله که جای خود دارد . اصلا به نظر بنده این ساختمان برای از فرو ریختن منتظر حادثه هم نیست . مثالی متخصصان ارتوپد می زنند که شخص سالخورده و پیر که پوکی استخوان هم دارد  ، قبل  از اینکه ضربه ای بخورند و به زمین بیفتند استخوان شان شکسته می شود بعد می افتند نه اینکه اول بیفتند بعد استخوان شان  شکسته شود . این ساختمان شبیه به آن پیر سالخورده ی گرفتار پوکی استخوان که در هر لحظه ممکن است فرو ریزد .

اما موضوع دوم که با این مقدمه شروع می کنم . در روزگاری که در روستاهای اطراف و مجاور  دست خیر یا خیرینی چهره روستا یشان را می نواخت و نوازش می داد و اهالی آن هیچ گونه دغدغه ای برای ساخت مراکز آموزشی و عمرانی خود نداشتند ، اهالی روستای کهنه اوز هر کس به اندازه ی توان و وسع خویش ولو اندک و به اندازه ی قطره ای همت می نمود تا دریایی از صفا و صمیمیت و همت جاری شود و از این دریا ، اندک ماهی مقصود خود را می گرفتند تا از قافله ی توسعه و پیشرفت آموزش و پرورش عقب نمانند  .

 بدین ترتیب در سال های خیلی دور اولین کلنگ ساخت مدرسه در ده  قدیم به زمین زده شد که اکنون مخروبه ای بیش نیست و چه یادگارها و یادبودهایی که در جرز و لابه لای خشت های آن مخروبه به یادگار گذاشته نشده و ای کاش از آن محافظت می شد و به عنوان یک سند آموزشی و میراث فرهنگی و آثار باستانی باقی می ماند اما نشد . جلوتر می آییم . مدرسه راهنمایی خیام در سال های اخیر با نمایش و جلوه ای از صفا و صمیمیت مردم ساخته شد و در زمینه های دیگر عمرانی هم می توانیم مثال های واضح و روشنی هم در کهنه و هم در شهرک  بزنیم که از حوصله ی این مقاله خارج است .

اما آنچه که به نظر نگارنده برای بیان این همه زیبایی و صداقت می آید لازم است به سه نسل یا برهه از زمان اشاره شود .

نسلی که رؤسای طوایف می نشستند و برای پیشرفت کارهای عمرانی روستا تصمیم می گرفتند و کسی هم مخالفت نمی کرد و بر اساس خانوار پول جمع می کردند و بنایی را می ساختند .

 

نسل دوم  نسلی بود که هر چند رِؤسای طوایف نقش داشتند اما خیرینی هم در کنار آن ها قسمتی از هزینه ی عمرانی را تآمین می کردند . یادم می آید سالن مدرسه سلحشور به همت خیرینی که هر کدام 5 ، 10 تا 20 هزار تومان آن زمان کمک کردند تا ساخته شد . اگر اشتباه نکنم حدود 700 هزار تومان خرج ساخت سالن گردید .

نسل سوم نسلی است که اکنون در دل میدان است و پا به عرصه ی وجود گذاشته که هر شخص خیر قسمتی از یک پروژه ی عمرانی یا تمام آن را تقبل می نماید که نمونه ی آن ساخت خوابگاه دانش آموزی دبیرستان پسرانه شهرک که توسط چند خیر انجام می شود و ساخت پروژه آب شیرین کن توسط برادران ملک پور ( کوهزاد ) و اوج این زیبایی هم همین مراسم کلنگ زنی دبستان جدید کوثر با همت و سخاوت دو برادر بزرگوار آقایان اکبری می باشد .

این شکوه و زیبایی به عنوان نقطه ی عطفی در تاریخ روستا ثبت می شود و ای بسا این حرکت آغاز یک حرکت و تحول بزرگ در بین خیرین محترم خواهد بود که خود شخصا به انجام یک پروژه بزرگ اقدام نمایند . هر چند درخشش این دو بزرگوار در اکثر کارهای عمرانی روستا و شهرک مشهود بوده ولی با این کار بزرگ نام  حاج حمزه و مصطفی اکبری برای همیشه به عنوان خورشید درخشان خیر و برکت در آسمان تعلیم و تربیت و عمرانی روستا و شهرک خواهد درخشید . یقینا آسمان تعلیم و تربیت و عمران روستا  با وجود چنین افرادی هیچ وقت بی فروغ نخواهد شد . باز هم از افقی دیگر اشخاص دیگر رنگین کمانی از خلوص و همکاری و سخاوت به نمایش خواهند گذاشت . به امید طلوعی دیگر .  بهرام رفیعی _ 1391 / 9 /23

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

آرامگاه خاطره ها...!

دیشب باز میان عقل و دل من اختلاف پیدا شده بود. با هم گفتگو داشتند و هر دو مرا به شهادت و گواهی می طلبیدند. هنگامی رسیدم که دل می گفت: تو احساسات نداری، معنی مهر و محبت را نمیدانی. این منم که با کوچکترین "احساس" به طپش در می آیم و زود متأثر می شوم.

 

چقدر زود گذشت روزگارانی که تنها محفل تمامی آن خانه ها با نور اندک یک فانوس روشن می شد. چه زود خاطره شد کوتاهی دیوارهای خانه هایی که رفت و آمد در آن نیازی به در زدن نبود.

 

دلتنگم برای آدمها و آداب و رسوم هایی که دیگر رنگ باخته اند.. دلتنگ بودن واژه ی انسانیت حق و عدل است! دلتنگ نان کم تمامی سفره هایشان! دلتنگ آبادی خانه هایشان و هزاران دلتنگی و معرفت دیگر....

 

چرا خانه هایی که روزی همین دستان زحمتکش پدر برای بالا بردن دیوارهایش پینه می بست با بی عدالتی با خاک یکسان شود؟ چرا می خواهیم آرامگاه خاطره هایشان را نابود کنیم؟ به چه قیمتی؟!! به قیمت نابودی دل!!!

 

 

عده ای نشسته اند و برای خودشان بریده اند و دوخته اند غافل از اینکه سویی دیگر اشکی از حسرت گونه ی یکی را نوازش می کند. حکمشان را با بی رحمی تمام صادر کرده اند. حتی اگر آن خانه ها یک مشت خشت بی ارزش بیش نباشند روزگاری کانون گرم و امن خانواده ها بود. خدایا چطور می توانند خرابشان کنند.

 

به خاطر اینکه مأمنی برای جوانان علاف و بیکار روستایمان است. چرا با خراب کردن میراث فرهنگی بخواهند چاره گشایی کار خود باشند.

 

دلم نمی خواهد خیلی زیاد به عقب برگردم، اگر سرگذش روستایمان در چندین سال اخیر بنگریم چه می بینیم؟

 

آیا برای اعتلاء و عظمت روستای خویش گام برداشته اید؟ آیا به دنیای بشریت هدیه ای تقدیم داشته اید؟

 

چرا نامحرمانه صحبت کنیم مگر درمیان ما نامحرمی نشسته که از ابراز حقایق شرمنده باشیم نه...... آیا تاکنون کاری که کار باشد صورت داده ایم و گامی که گام باشد به پیش برداشه ایم؟

 

چرخ گردون و این نیمه ی عمر گذشته من به من ثابت نموده اگر جوانی بخواهد زندگیش به سوی منجلاب کشیده شود چه پنهانی و چه آشکارا کشیده خواهد شد و او بدون هیچ ترسی کار خودش را می کند. حتی اگر ما بخواهیم یاد و خاطره ی عزیزانمان را با خاک یکسان کنیم.

 

چرا آنهایی که آستین های همت خود را بالا زده اند برای آبادانی این روستا ، از بین این همه زمین انگشت اشاره خود را به سمت خاطرات قدیمی ما هدف گرفته اند؟

بیایید به ندای وجدانمان گوش کنیم..

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

حاج عباس جلیلی

" روستا زاده ای بر بلندای قله ی آموزش و پرورش منطقه ی اوز "

تفاوتی ندارد که روستازاده باشی  یا  در کلان شهر بزرگ شده باشی ٬ اندیشه و افکارت که باز و گسترده باشد  ٬ در زندگی موفق خواهی شد . حاج عباس فرزند مرحوم رضا متولد ۱۳۲۵ روستای کهنه اوز   آن انسان مفیدی شد که خود باور داشت که می شود . اگر در دوران نوجوانی و جوانی اش امکانات درس خواندن و مدرسه رفتن نبود و شرایط شغلی و موقعیت مرحوم پدرشان  مجالی برای سواد آموختن به وی نداد  ٬ اما اندیشه و افکارش مسیری را در ذهنش ترسیم نمود که تحسین برانگیز و بزرگ است .  اگر او نتوانست به مدرسه برود اما بذر تحصیل را در زندگی اش کاشت ٬ خوب کاشت ٬ خوب مراقبت کرد و خوب هم ثمرش را چید و  به جامعه اهدا کرد  .صاحب این  همت بزرگ در پیچ و خم های زندگی، هیچ گاه با یاس وناامیدی رو به رو  نشد . حاصل سال ها دوری از وطن و امرار معاش در کشور کویت را خرج تحصیل فرزندانش نمود که ماحصل آن سه فرزند ٬ برادر زاده و عروسشان  در کسوت معلمی در آموزش و پرورش منطقه ی اوز می باشد . در زمانی که حاج عباس جلیلی در روستا ی کهنه زندگی می کردند از افراد فعال در مسایل عمرانی - اجتماعی بودند و  از معتمدین و بزرگان روستا می باشند .  

 

۱ - آقای  عبدالله جلیلی فرزند حاج عباس - لیسانس اقتصاد و بازرگانی از دانشگاه اصفهان . معاونت آموزشی هنرستان رافعی اوز - ۲۷سال سابقه

۲ - آقای احمد جلیلی فرزند حاج عباس - لیسانس آموزش ابتدایی  دانشگاه شیراز -آموزگار مدرسه ابتدایی شمسی زاده اوز -۸ سال سابقه  و همسرشان ۳ -خانم فاطمه سلیم - لیسانس تربیت بدنی دانشگاه شیراز - مدرسه راهنمایی شبانه روزی خضری اوز - سابقه ۶ سال - .( زوج فرهنگی )

۴ - آقای مصطفی جلیلی برادرزاده و داماد حاج عباس - لیسانس آموزش ابتدایی. - معاون آموزشی مدرسه ابتدایی شمسی زاده - ۲۴ سال سابقه .( زوج فرهنگی )   و  همسرشان  ۵ ـخانم نسیمه جلیلی فرزند حاج عباس - لیسانس علوم اجتماعی - پیام نور اوز - معاون مدرسه راهنمایی دخترانه ی احمدیان اوز ۹ سال سابقه . .( زوج فرهنگی )

وبلاگ مربوطی ضمن تقدیر و تشکر از زحمات حاج عباس جلیلی در فعالیت های اجتماعی و تربیت چنین فرزندان  مفید و مؤثری ٬ از بارگاه خداوند بزرگ برای ایشان آرزوی عمری با برکت و عاقبت به خیری را مسئلت دارد .

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

خدا را شاکریم که توفیق داد در این پست هر چند کوتاه در خدمت شما باشیم . در ابتدا جا دارد از همه عزیزانی که ما را مستقیما یا غیر مستقیم یاری می نمایند تشکر نماییم.جا دارد از بزرگان و فرهیختگان علمی و فرهنگی و همه دوستان دیگر  به خصوص خانواده هایمان هم که در موفقیتمان نقش اساسی داشته و دارند تشکر نماییم. امروز طعم تجربه ای جدید را چشیدیم.امروز وقتی دستهایمان را برای ادای سوگند در دوره کلینیک( دندانپزشکی ) بالا بردیم با جان و دل حس کردیم که وظیفه ای خطیر در جهت صیانت از سلامتی افراد جامعه به عهده امان می باشد .امیدواریم که در این ماه مبارک خداوند رحمت و عنایت خود را شامل حالمان نماید و توفیق دهد تا بتوانیم بعد از پایان دوره تحصیلیمان خدمتگزاری خالص و صالح برای جامعه باشیم./جمعه ۱۳ مرداد ۱۳۹۱

مرتضی اسماعیلی به نمایندگی از دانشجویان رشته دندانپزشکی دوره کلینیک

( لازم به ذکر است دوره کلینیک ۲ سال پایانی رشته دندانپزشکی می باشد و در کشور فیلیپین در حال حاضر از کهنه ای های مشغول به تحصیل اینجانب - مرتضی اسماعیلی - و آقایان محمدرسول زمانی و تیمور محمودی در این دوره مشغول به تحصیل می باشند ) .

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

 

مصاحبه ای با محسن واحدی دروازه بان کهنه ای نوجوانان تیم آلومنیوم المهدی هرمزگان

محسن واحدی نوجوان با انگیزه کهنه ای می گوید:

 " هیچ موقع خودم را کوچک نمی بینم"

1-خودتان را به صورت کامل معرفی کنید؟

محسن واحدی فرزند عبدالرحیم متولد 25/11/75 اهل روستای کهنه اوز و دانش اموز مقطع اول متوسطه  و در حال حاضر دروازه بان تیم نوجوانان الومینیوم المهدی هرمزگان هستم.

2-شروع حرفه ای فوتبال خود را شرح دهید؟

دو سال قبل به خاطر شغل پدرم به بندرعباس نقل مکان کردیم و در انجا مشغول تحصیل شدم و در تیم فوتبال دبیرستان شهید قنبری در پست دروازه بانی که علاقه شدیدی به ان داشتم، مشغول بازی شدم.

از سویی دیگر با پیشنهاد چند تن از دوستانم که مرا تشویق به بازی در تیم های رسمی می کردند روبرو شدم و طولی نکشید که یکی از دوستانم(امید خدمتی پور) که جا دارد تشکر فراوانی از او داشته باشم، مرا به تیم صنعت برق بندرعباس معرفی کرد در دیداری که با سرمربی ان تیم داشتم از من تست گرفته شد که من در ان تست رد شدم.

بعد از ان دیگر امیدی برای ادامه این راه نداشتم اما باز دوستم بود که به من امید می داد و مرا به تیمشاهین بندرعباس برد. در تست گیری قبول و در ان تیم مشغول به بازی شدم. بازیهای دوره ای ان تیم برای راهیابی به لیگ 3 بود.4 ماه نیمکت نشین بودمو فقط در بازیهای دوستانه به من بازی می رسید.گفتنی است که در مدت نیمکت نشینی تمرینات فراوانی داشتم. در مسابقه ای که تیممان با تیم برق داشت در کمال تعجب جز 11 نفر اصلی بودم. با استرس فراوانی پا به زمین گذاشتم. نیمه اول یا ضربه آزادی گل خوردم که استرس مرا بیش از پیش کرد. در نیمه دوم نیز گل دیگری خوردم و بازی با نتیجه 2 بر 1 به پایان رسید. پایان بازی نیز سرمربی با خونسردی با من رفتار کرد. طی دو روز سرمربی برق با من تماس گرفت  خوستار ورودم به تیم برق شد. هنوز 2 ماه از قراردادم مانده بود که یک ماه انرا بازی کردم و یک ماه دیگر به دلیل درد پا از ان تیم جدا شدم چون اینده بهتری را در تیم برق برای خود می دیدم.

بعد از ورود به تیم برق بعد از دوماه نیمکت نشینی دروازه بان ثابت تیم شدم.4 ماه در تیم برق بازی کردم که در حین ناباوری سرمربی آلومینیوم طی تماسی خواستار حضورم در تمرین تیمش شد. چون باز هم آلومینیوم  را بهتر از برق می دیدم، همان روز به باشگاهشان رفتم و در تمرینات تیم آنها شرکت کردم که همین کارم باعث شکایت تیم برق از من شد.بعد از صحبتی که بین دو سرمربی انجام شد، قرار شد به مدت 2 سال در آلومینیوم بازی و سپس به تیم برق بازگردم.

 ۳- از وضعیت تیم آلومینیوم بگویید؟

زمانی که در این تیم بازیکن ثابت شدم تیم راهی لیگ دسته ی 2 شده بود. خیلی خوشحال بودم زیرا 4 بازی پیش رو را به صورت گروهی بازی کردیم که تیم ما اول شد و باعث راهیابی تیم آلومینیوم به دسته یک (لیگ برتر) شد.

۴- از چگونگی تمرینات خود بگوید؟

حدود یک ماه زیر نظر اکبر میثاقیان سرمربی تیم بزرگسالان آلومینیوم المهدی هرمزگان(که امسال به لیگ برتر راه یافته است) تمرین داشتیم و تمرینات اختصاصی را زیر نظر آقای چاوشی مربی دروازه بانان (که قبلاً در تیم بزرگ پرسپولیس نیز حضور داشته است که دروازه بانان موفقی همچون علیرضا حقیقی و گردان نیز زیر نظر او بودند) بود. همچنین تمرین در کنار دروازه بانان بزرگسالان از جمله فرناندو(برزیلی) و مجتبی روشنگر را نیز دارم. و در یکی از بازیها مقابل تیم حفر شیراز در ضربات پنالتی موفق به مهار 3 پنالتی شدم ک منجر به پیروزی تیم ما گشت.

۵- چه انگزه ای باعث کشاندن شما به سمت دروازه بانی شد؟

علاقه شدید به دروازه بانی و امید به روزی که بتوانم کارم را در تیم بزرگسالان ادامه بدهم.

۶- الگوی شما در ورزش چه کسانی بودند؟

فرناندو دروازه بان تیم آلومینیوم المهدی چون بسیار مهربان و لطف فراوانی نسبت به بنده دارد.

۷- مهمترین اتفاقات فوتبالی تان چیست؟

با درخشش در تیم آلومینیوم المهدی هرمزگان به همراه وحید افطاری هم بازی من در این تیم به تیم ملی نوجوانان ایران دعوت شد ام و حدود 5 ماه دیگر اردویی را در کشور اتریش برگزار می کنیم.

از تیم نوجوانان تراکتورسازی هم پیشنهادی برای بازی در این تیم دارم و در حال حاضر به فکر این پیشنهاد هستم و هنوز تصمیم قطعی را نگرفته ام.

۸- مشوق شما چه کسانی بودند؟

مشوق اصلی من دوست همیشگی ام امید خدمتی پور می باشد، پدرم که با مشورتش مرا همراهی می کند و مادرم که دعای خیرش همیشه بدرقه راهم است.

۹- توصیه ای به هم سن و سالهای خود دارید؟

اگر واقعا شخصی استعدادی در خود می بیند حتما آن را دنبال کند و با توکل به خدا و تلاش و اراده مضاعف برای رسیدن به هدف خود به پیش رود.

۱۰- نظرتان درباره وبلاگ مربوطی چیست؟

یکی از خوانندگان و بازدیدکنندگان همیشگی مربوطی هستم و از اتفاقات و رویدادها در روستا به وسیله همین وبلاگ مربوطی در بندرعباس آگاه می شوم و از مدیران تشکر فراوانی دارم چون که به معرفی تمام اقشار جامعه در روستای کهنه می پردازند.

و سخن آخر

از تمام مربیانم تشکر و قدردانی می کنم و برای تمام کهنه ایها در هر کجا آرزوی موفقیت دارم.

مصاحبه کننده: محمدرفیع محمدی فرزند ابراهیم

تهیه و تنظیم: عارف حاجی پور

این مصاحبه در نشریه عصر اوز ماه مرداد  ۱۳۹۱ شماره ۱۴۱ هم انعکاس داده شده است.

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

دوستان عزیز در این آلبوم ها سعی داریم یاد و خاطره بزرگان و گذشتگان را زنده نگه داریم . از دوستان عزیزی که تمایل دارند که عکسهای گذشتگان خود را در این وبلاگ به نمایش گذاشته شود خواهشمندیم  عکسهای خود به ایمیل وبلاگ ارسال نمایند.با تشکر .لازم به ذکر است این آلبوم در آرشیو مربوطی می باشد و فقط برای یادآوری آن دسته از عزیزانی که موفق به مشاهده آن نشده اند مجددا درج شده است.

۱ - مرحوم عبدالقادر سلامی

۲ - مرحوم عبدالوهاب کشاورز

۳ - مرحوم احمدِ خادم رحمانی

۴ - مرحوم ابراهیمِ حاج امین نوری

۵ - مرحوم کریمِ حسن جمشیدی

۶ - مرحوم محمدنورِ حاج یوسف نوری

۷ - مرحوم محمودِ حاج حسین

۸ - مرحوم محمدِ حسنِ جمشیدی

۹ - مرحوم محمدرفیعِ امینِ رفیعی

۱۰ - مرحوم محمدرسولِ اسماعیلِ اسماعیلی

۱۱ - مرحوم طیب عبدی

۱۲ - مرحوم یوسفِ  محمدنورِ رفیعی

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

کدخدا محمدرضی جعفری : امید استخوان شکسته ها ( نگاهی به آرشیو)

توضیح : این مطلب در آرشیو مربوطی می باشد ولی از آن جهت که یادآوری مجدد شود برای آن دسته از عزیزان بازدید کننده که موفق به بازدید از این مطلب نشده اند یا عکسهای این مطلب را نتوانسته اند مشاهده نمایند .

در لابلای ناگفته ها و نانوشته های تاریخ پر راز و رمز روستای کهنه ی مربط – سرزمینی با تمام گمنامی اش – می توان شخصیتهایی را یافت که منجر به تحولاتی شگرف در سطح منطقه اوز شده اند . با نگاهی اجمالی و کوتاه به این تاریخ به اسامی افرادی بر می خوریم که نامهای ماندگار این روستا و منطقه اند . خواجه نورالدین – خواجه محمد علی – ملا عبداله – سید محمد – سید محمد صالح – محمد صالح و ... . در میان این افراد نام محمد رضی جعفری بر می خوریم که نه تنها کدخدایی مدیر و مدبر بود بلکه شکسته بندی ( ارتوپدی ) ماهر و حاذق بود.

 

مرحوم محمدرضی جعفری

در دورانی که کمتر خبری از وجود فن آوری نوین پزشکی در حوزه ارتوپدی بود کد خدا محمد رضی جایگزین همه ی دستگاههای پیشرفته و پر هزینه ی امروز ی در منطقه بود. نام پدرش محمد و  متولد 1303 هجری شمسی در کهنه اوز چشم به دنیا گشودند . حقیقتاً او امید و مایه ی تسلی استخوان شکسته ها بود. روزی از روزهای ماه مبارک رمضان امسال به اتفاق برادر زاده و دو پسرش به بررسی مدارک و اسنادی که در یک چمدان از دوران پر فروغ و منظم زندگی کدخدا مشغول شدیم . از آن همه نظم و انضباط و مدیریتی که در زندگی یک روستایی خردمند به چشم می خورد حیرت زده بودیم. در میان این اسناد گرانبها و تاریخی به نسخه ای از استشهاد منطقه ای برخوردیم که عده ی زیادی از اهالی شهرهای لار – گراش – اوز – خنج و روسا و اعضاء انجمن خانه های انصاف – کدخداها – ریش سفیدان و معتمدین محلی روستاهای تابعه بیدشهر با امضاء طوماری از وزارت بهداشت تقاضا نموده بودند که کدخدای روستای کهنه بتواند رسماً و قانونی و بدون هیچ محدودیتی به عنوان شکسته بند ( ارتوپد ) در یک مکان معین ( بیمارستان اوز ) به عنوان ارتوپد مشغول به فعالیت شوند که پس از بررسی و تحقیقات لازم از سوی مسئولین مربوطه , وزارت بهداشت وقت با این درخواست موافقت و کتباً به محمد رضی جعفری ابلاغ می نماید که هیچ گونه محدودیتی برای شکسته بندی ندارد اما عمر کوتاه , بیماری دیابت و متعاقباً ایست قلبی مانع از انجام این امر مهم در منطقه می شود.

 

نامه درخواست اهالی منطقه از وزارت بهداشت وقت

با این حال کمتر کسی را می توان یافت که دچار شکستگی یا در رفتگی استخوان شده باشد و نیازش به مرحوم محمد رضی نیفتاده باشد ! کدخدا جعفری علاوه بر شکسته بندی مرد فن مکانیکی و تعمیرات بود. به ادعای هم سالانش نصب و تعمیر اکثر تلمبه های آبی نخلستانهای اطراف روستای کهنه اوز به دست پر توان وی و برادرش حاج هاشم صورت گرفته است . رسیدن این ارث فنی در حوزه مکانیکی ماشین آلات به فرزندانشان دلیلی بر این ادعاست.

با توجه به یافتن قراردادی که مربوط به راه اندازی و اجاره دادن حمام عمومی روستا در دهه 50 با شخصی به نام غ - خارپیشه در میان اسنادی که جستجو می کردیم خود دلیلی بر تسلط کامل ایشان در امورات عمرانی داشته است که طرف قرارداد هم کدخدا  جعفری بوده است. با توجه به اینکه در آن زمان امر شکسته بندی بدون استفاده از بیهوشی و بی حسی صورت می گرفته است در اکثر موارد فرد مصدوم دچار درد شدید ناشی از جا انداختن استخوان می شده که می بایست تحمل      می کرده است که این خود ممکن بوده عواقب خطرناکی در بر داشته باشد. به همین علت کدخدای فرزانه و آینده نگر قبل از شروع به کار شدن جهت جا انداختن و بستن استخوان از شخص مصدوم , والدین و همراهانش رضایتنامه اخذ می نموده که در صورت بروز پیشامدهای ناگوار احتمالی هیچ مسئولیتی متوجه ایشان نباشد .

 

نمونه ای از تعهد نامه

 کدخدا از مجموع سه ازدواج دارای 111 فرزند , نوه و نتیجه می باشند( تا زمان درج این مطلب  در  دوشنبه ۱۳ آبان۱۳۸۷) . سرانجام ایشان در تاسوعای 1359 هجری شمسی در اثر ایست قلبی با این دنیا واع گفتند و به دیار ابدی شتافتند.روحش شاد

           تهیه و تنظیم : مصطفی رضایی و مرتضی اسماعیلی

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

حافظ مرتضی رضایی

دورانی که آن را عصر اضطراب می‌نامند و آرامش روانی، گم‌شدة ی انسان امروزی است   او با تمام وجود در پی دستیابی به این ارامش روحی و روانی می‌باشد. از دیدگاه او  تنها  چیزی که می‌تواند این ارامش را برآورده کند، یاد خداوند است. او معتقد است فقط در سایة ی: « با یاد خدا قلوب به آرامش می‌رسند . کسی که بسیار ساده زندگی می کند ،  ساده حرف می زند و صادق است   ، باید با زبان خودش برایش نوشت . . با مرام خودش با او صحبت کرد .  باید ساده و صادقانه برایش نوشت . مرتضی در خانواده ای ساده به دنیا آمد . پدر و مادرش به تحصیل فرزندان توجه زیادی داشته اند و ما حصل این توجه وجود سه فرزند با مدارک تحصیلی عالی و دو فرزند حافظ قرآن و فرزندانی اجتماعی و فعال در امورات روستا .استاد مصطفی رضایی را همه شما ها می شناسید .کسی که در برابر ناملایمات زندگی تسلیم نشده و در زمینه تحصیلی و هنری تا مدارج عالیه سپری نموده و فعال بوده  و یار و یاور ما در این وبلاگ می باشد و اکنون برادر بزرگوار ایشان افتخاری دیگر برای جامعه امان است. حافظ مرتضی به همراه دو برادرش  رنگ زن ساختمان می باشد . او پشتکار عجیبی دارد . صدای خوبی هم دارد . تلاوت قرآن در ماه مبارک رمضان در نماز تراویح  دل نشین است . با همه دوست و صمیمی است . او نفر دوم در استان فارس در رشته ی حفظ کل قران کریم است . افتخاری بس بزرگ .

 

-           لطفا خودتان را برای آشنایی بیشتر خوانندگانمان معرفی بفرمایید.

مرتضی رضایی فرزند محمد ( محمدزمان ) متولد 12/4/1358 روستای کهنه و دارای مدرک تحصیلی سیکل متاسفانه ( با خنده ).

-       از کجا شروع کردید و چه روندی طی شد که شما حافظ قرآن شدید؟

به خاطر دارم زمانی که به دومان یا مربوط می رفتم ترجیح می دادم پیاده بروم چون در من شوقی برای حفظ قرآن بود بطوری که با خودم آیات را می خواندم وسعی در حفظ آن داشتم ( با خنده : ) یک قمقمه آب همراه داشتم برای اینکه صدام رو بهتر کنم در آن می خواندم.در سال 1376 با حفظ جزو 30 قرآن شروع کردم و در این خصوص دوستانی مثل آقایان یونس زمانی فرزند عبدالرحمن و عبداله نوری  فرزند عین الدین کمکهای زیادی به من کردند که در مسجد جامع روستا می نشستیم برای حفظ قرآن و این دوستان اشتباهاتم را به من یادآوری می نمودند.در سال 1377 به خدمت سربازی رفتم .بعد از اتمام دوره آموزش نظامی  به برازجان پاسگاه شهید صلاحی منتقل شدم ( از توابع بوشهر ) .آن منطقه بیابانی بود و محل اسکان ما به صورت کانتینر بود .آنجا مجال خوبی بود تا دوباره حفظ قرآن را ادامه دهم و جزو های 29 ، 28 و 27 را طی آن مدتی که آنجا بودم حفظ نمودم.بعد از خدمت سربازی به شعبه حفظ قرآن کریم در شهر اوز ( زیدبن ثابت ( رض) ) مراجعه نمودم.اولین استادهای حفظم آقای یونس (یحیی ) احمدی بودند . بعد از ایشان زیر نظرآقای احمدنور شمسایی و سپس زیر نظر آقای عبدالجلیل ابراهیمی به حفظ قرآن پرداختم و جا دارد از یکایک این عزیزان تشکر و قدردانی نمایم.در آن مرکز بعد از 1 سال 16 جزو حفظ نمودم و از قبل هم 4 جزو که در مجموع 20 جزو قران را حفظ شدم با توفیقی که خداوند به من داد. به یاد دارم 10 جزو که در آن مرکز حفظ نموده بودم به دلایل مشکلات اقتصادی می خواستم انصراف دهم ولی مادرم و خانواده نگذاشتند و مرا تشویق نمودند که ادامه دهم.بعد از اینکه 20 جزو قرآن را حفظ نمودم می خواستم که آنجا را ترک کنم که مخالفت استادانم مخصوصا آقای احمدنور شمسایی روبرو شدم و از من خواستند که در آن مرکز بمانم و حفظ قرآن را به اتمام برسانم اما من چاره جز ترک آنجا نداشتم ولی به استادم قول دادم که حفظ قرآن خودم ادامه دهم و زمانی که این امر را انجام دادم به ایشان اطلاع بدهم که همین کار را هم کردم وقتی حفظ کامل قرآن را به اتمام رساندم( 1/1/1383 ).

تصاویری از تجلیل از آقای مرتضی رضایی در سالن اجتماعات دانشگاه پیام نور اوز از سوی اداره اوقاف فارس

-       در چه مسابقاتی شرکت و چه مقام هایی کسب نموده اید ؟

 اولین مسابقه درحفظ 20 جزو اول قرآن در سال 1386 شرکت نمودم که مقام دوم استانی بدست آوردم. بعد از آن در مسابقات حفظ کل قرآن در زاهدان – حفظ کل قرآن در شیراز که مقام سوم بدست آوردم .2 سال بعد در مسابقات حفظ کل قرآن مقام چهارم استانی – شرکت در مسابقات حفظ کل قرآن در شهر بستک و در سال 1390 مقام دوم استانی و راهیابی به مسابقات کشوری در بندرعباس بدست آوردم.

-       در حفظ قرآن چه افرادی تاثیر گذار و مشوقتان بوده اند ؟

اول توفیق خداوند .سپس خانواده ام مادرم و پدرم – همسرم- برادران و خواهرانم همیشه مشوق و همراه من بوده اند مخصوصا خواهر مرحومم که جا دارد( یادش را گرامی بدارم ) و از همه این عزیزان تشکر و قدردانی نمایم.

 

-         چگونه می توان  حافظ قرآن شد  ؟ کار سختی است ؟

ابتدا توفیق خداوند باید نصیبت شود .باید پشتکار داشت و با علاقه به سراغ آن رفت و وقت زیادی برایش گذاشت زیرا این توفیق با آسانی به دست نمی آید و نیاز به ممارست و تمرین زیاد دارد.

-       یک حافظ قرآن  چه ویژگی‌های خاص  باید داشته باشد ؟

ابتدا شخص حتما باید قرآنی باشد.دستورات قرآن در  زندگی اش عملا اجرا کند .اخلاق و کردارش با افراد عادی باید فرق داشته باشد چون کلام خداوند در سینه اش قرار دارد و این لطف خداوندیست که نصیبش شده.

-       چه پیشنهادی برای نوجوانان و جوانان دارید ؟

اگر هر شخصی بخواهد به امر حفظ  قرآن بپردازد هیچ وقت دیر نیست و نیازمند برنامه ریزی می باشد.شیوه های حفظ قرآن متفاوت است مثلا با گوش دادن نوارهای صوتی قرآن و تکرار و قرائت قرآن به همراه درک معنی آن می توانند یک حافظ خوب قرآن شد به طوری که با پشت سر گذاشتن یک دوره 5 ساله حفظ قرآن می توانند یک حافظ خوب قرآن باشند.

 

و یک پیشنهاد : اگر شعبه حفظ در روستا داشته باشیم بسیار عالیست ولی تاکنون به صورت جدی اقدامی نشده ولی در نظر داریم در آینده انشاء اله شاهد دایر شدن آن باشیم.

-       از مسائل و مشکلات خود در این راه بگویید.

یک حافظ قرآن باید دائم تمرین داشته باشد و در آوقات فراغتش نهایت استفاده را برای تمرین بنماید .مشکلات زیاد است...عقیده دارم هرکس حافظ قران شد باید تا دم مرگ حافظ بماند.

-       نظرتان نسبت به وبلاگ مربوطی  چیست؟

تشکر وی‍ژه از شماها که در وبلاگ  زحمت می کشید دارم و معتقدم با اقداماتی که این وبلاگ انجام داده و می دهد بسیار  مفید بوده و می باشد.

و حرف آخر ؟

یک حافظ قرآن باید در عملش اخلاص باشد .در این دنیا و آخرت حافظ بماند .تنها حافظ نباشد و برای شهرت به این امر نپردازد.قرآن در زندگی اش جاری باشد.امیدوارم انشاء الله حافظی در راه خدا با اخلاص باشم.

شاید دوستانی که نامشان از قلم انداختم اسامی اشان در خاطرم نبود و به همین جهت از همه این عزیزان عذرخواهی می کنم و از اهالی روستا که همیشه با رفتارشان به من محبت داشته اند تشکر می نمایم .

از جناب شیخ عبدالرحیم اکبری هم تشکر ویژه می نمایم.

از خواهر مرحومم یاد می نمایم که همیشه در این راه مشوقم بودند.روحشان شاد باد

 

اسامی حافظان کل قرآن در روستا ( برادران )

1 – شیخ حمزه محمدی

2 – شیخ عبدالرحیم اکبری

3 – شیخ احمد خوشبخت ( قوم الدین )

 

وبلاگ  مربوطی : برای جناب آقای مرتضی رضایی  حافظ کل قران کریم که مایه افتخار روستا – منطقه و دین  می باشند آرزوی موفقیت و سربلندی و سلامتی می نماییم و موفقیتهایشان را در این زمینه مجددا تبریک می گوییم همچنین به همه خانواده محترم این عزیز تبریک می گوییم مخصوصا خدمت دوست و برادر عزیز –استاد مصطفی رضایی که همیشه افتخاری برای روستا و منطقه بوده اند و می باشند.

امیدواریم که قدر این عزیزان که مایه ی افتخار هستند را بیشتر بدانیم و زحماتشان را ارج نهیم و آنها را الگویی برای فرزندان این جامعه قرار دهیم

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

چهره های ماندگار منطقه

شایسته سالاری  در تربیت بدنی اوز  به ریاست

 

سید یوسف حسینی  فرزند سید اسحاق  از سادات معتبر و  محترم قلات

 مدت ها بود منتظر فرصتی بودیم تا با مسئولین تربیت بدنی اوز مصاحبه ای داشته باشیم . این امر در مدیران دوره های قبلی به دلیل کوتاه   بودن دوره ی ریاستشان میسر نشد . تا اینکه پس از یک سال از حضور آقای حسینی به عنوان ریاست محترم این بخش مهم گذشت و به دفتر ایشان رفتیم و با لطف و مرحمتشان پیشنهاد وبلاگ مربوطی را پذیرفتند که از این بابت سپاسگزارایشان و همکارانشان  هستیم .

ضمن عرض سلام و خدا قوت  لطفآ برای بازدید کنندگان وبلاگ مربوطی خودتان را معرفی بفرمایید .

بنده هم سلام  عرض می کنم  خدمت بازدیدکنندگان وبلاگ مربوطی – سید یوسف حسینی فرزند سید اسحاق از روستای قلات – متولد 20/1/1348دارای مدرک فوق دیپلم تربیت بدنی از دانشگاه نجف آباد با بیست و چهار سال سابقه در آموزش و پرورش در منطقه اوز و آلان هم بیش از یک سال است که سه روزی را که در مدرسه مشغول نیستم را اختصاص داده ام به امورات تربیت بدنی اوز و در صدد مآمور به تربیت بدنی یا انتقال کامل از آموزش و پرورش به تربیت بدنی هستم .

لطفا از برنامه هایی که در این یک سال انجام گرفته توضیح بدهید .

بعد از بازنشستگی آقای عبدالحمید پیشداد ، سه نفر دیگر از شهرستان های مختلف در سه دوره ی کوتاه مدت  ریاست تربیت بدنی اوز را عهده دار شدند و دوره ی مسئولیت این بزرگواران کوتاه مدت بوده است .  بنده پس از قبول این مسئولیت اولین جلسه را در مسجد ورزشگاه اوزجوان با حضور خیرین ، معتمدین ، پیشکسوتان و ورزشکاران تشکیل دادیم و چشم اندازی از برنامه ها و پیشنهاداتم را مطرح نمودم .

به صورت کلی طرح ها و برنامه های  مهمی که در این یک سال انجام گرفته توانستیم اعتماد مردم و افکار عمومی را مجددا جلب نماییم . بخش های آسیب دیده ی تربیت بدنی را ترمیم و بدهی های تربیت بدنی ( حدودآ هفده میلیون تومان ) را با کمک خیرین ( پنج میلیون تومان آقای حاج عبدالله زمین پیما – پنج میلیون تومان آقای محمد نامی  پنج میلیون تومان آقای مسعود زمین پیما و دیگر فرزندان حاج محمد زمین پیما و ...  پرداخت  نماییم .

 تشکیل یک هیآت امنای قوی با انتخاب آقایان حاج عبدالحمید نامور – حاج محمدعلی عابدی – حاج حسین حسین نیا – محمد عسکری – عبدالحمید پیشداد -  امین سعیدی و محمد رفیع نامی .

 طی مکاتباتی با سازمان تربیت بدنی استان فارس و تربیت بدنی لارستان و با همت خیرین در این یک سال حدود چهل و پنج میلیون تومان خرید دستگاه های ورزشی شامل دستگاه بسکتبال  ، پنج میز تنیس ، دستگاه پمن زنی  و تکمیل سالن ریاست جمهوری داشته ایم .

گام بعدی حل معضل اختلافات ، چند دستگی ها و .. در عرصه ی ورزش اوز بود که به نظر بنده از مشکل بدهی ها پیچیده تر بود . طی جلسات متعددی با همه ی گروه ها گفتگو و تعامل داشتیم و همه ی آحاد را به مشارکت فرا خواندیم . از آنها خواستیم که از حذف درمانی جلوگیری و بهتر است اختلافات گذشته را فراموش ٬ با کمک و همت همدیگر ورزش اوز را به جایگاهی که شایسته و بایسته آن است برسانیم که خوشبختانه هم مردم و هم معتمدین و مسئولین همکاری های خوبی داشتند و اختلافات را به حداقل ممکن رساندیم .پس از رفع اختلافات ، اقدام به تشکیل هیأت های مختلف ورزشی و یا فعال نمودن آنها نمودیم .

پس از حدود 15 سال رکود  ،  هیأت دوچرخه سواری به ریاست آقای هوشنگ افسربا همکاری آقایان عسکری و زرنگار  تشکیل و فعالیت دوچرخه سواران رسمأ با حمایت آقای فرخ امینا که عضو تیم دوچرخه سواری  و شرکت ایشان ( ایران خود رو )  آغاز شده است .

هیأت والیبال آقایان زیر نظر پیشکسوت والیبال اوز آقای سید مرتضی هاشمی و هیآت والیبال بانوان هم زیر نظر خانم شفایی از فعالان عرصه ورزش اوز کار خود را شروع نموده اند .

ورزش جذاب بسکتبال هم برای آقایان و هم برای بانوان کار خود را شروع نموده اند که تیم فوتبال شاهین زحمت حمایت از راه اندازی و فعالیت این ورزش را متقبل شده است . چندی قبل در مسابقات بسکتبال بین تیم های بسکتبال شهرستان های لار و گراش ، تیم بسکتبال بانوان اوز موفق به کسب مقام اول گردید . بسکتبال آقایان هم قرار است از نونهال زیر نظر مربی آغاز شود . تنیس روی میز نیز زیر نظر آقای نوشاد نوشادی فعالیت می نماید

ورزش فوتسال بانوان که برای اولین بار در اوز راه اندازی شده ،  در حال حاضر دارای دو تیم فوتبال سالنی – تیم نفت تحت حمایت برادران لطافت و تیم اوز جوان با حمایت برادران هاشم پور –  راه اندازی شده که در مسابقات شهرستان گراش موفق به کسب مقام دوم شدند .

تشکیل یکی از مهم ترین کلاس های آموزشی یعنی کلاس ده تئوری از جمله فعالت های یک ساله ی تربیت بدنی اوز می باشد . تدریس این کلاس ها توسط اساتیدی از دانشگاه های لار و جهرم  برای همه ی مربی های رشته های مختلف و با حضور سی نفر داوطلب  از لار ، گراش و اوز بودند . این دوره ی آموزشی پیش نیاز کلاس های مربیگری می باشد  و امیدواریم بتوانیم در آینده ای نزدیک مشکل کمبود مربی آموزش دیده و با تجربه را برطرف نماییم . دفتری جداگانه برای ورزش بانوان زیر نظر خانم شفایی  مشغول فعالیت می باشد .

در راستای حفظ ، احیاء و  توسعه ورزش های همگانی ( پیاده روی ، دو ، کوهنوردی و ..) و ورزش های بومی محلی که هم ریشه در ورزش و هم در فرهنگ ما دارد هیآت  ورزش های همگانی به ریاست آقای حاجی صدیقی و ورزش های بومی ومحلی  به ریاست آقای ابراهیم احمدی و شاخه ی بانوان به مدیریت خانم فاطمه کامیاب  تشکیل شده است . سال به سال تلاش خواهیم نمود که اشکالات سال های قبل را برطرف و ورزش های دیگری را بصورت تدوین شده ارائه دهیم و برنامه ای در آینده داریم که از روستاها نیز دعوت به عمل آوریم که در مکانی مناسب در روستایشان این ورزش های بومی محلی را به صورت آموزشی اجرا و فیلمبرداری نماییم . سالن ورزشی میراحمدی نیزکه با حمایت ایشان در سال 1370 احداث گردیده ، جدیدآ گاز کشی و محل هایی که نیاز به تعمیر داشته ، مرمت گردیده است .

 برنامه هایی که عنوان نمودید غالبأ مربوط به شهر اوز بود ، آیا برای روستا های منطقه اوز که زیر نظر تربیت بدنی اوز می باشد هم برنامه ای داشته ویا  در آینده هم مد نظرتان هست ؟

 بله . و برنامه ای در آینده داریم که از روستاها نیز دعوت به عمل آوریم که در مکانی مناسب در روستایشان این ورزش های بومی محلی را به صورت آموزشی اجرا و فیلمبرداری نماییم و مثل روستای کهنه دیگر روستاها هم به این ورزش های محلی اهمیت بدهند .. در نظر داریم از طریق ورزش پل ارتباطی ایجاد نماییم بین شهر اوز و روستاهای مجاوربه منظور ایجاد اتحاد و همدلی . چون خودم  روستایی هستم ، بر معضل کمبود بودجه و امکانات ورزشی در روستا کاملأ واقف هستم . برنامه ریزی هایی شده است که زمین چمن را به صورت مجانی در در نوبت صبح و عصر ( امکانی که در هیچ کجای ایران وجود ندارد )  و سالن فقط در نوبت صبح ( به دلیل ازدحام ورزش های دیگر سالنی در شهر اوز) در اختیار روستاهای بخش اوز قرار دهیم .شوراهای ورزشی روستاها را مورد حمایت قرار خواهیم داد و به آنها حکم رسمی از طرف تربیت بدنی می دهیم . پیشنهاد می دهیم که در روستاها ترجیحآ سالن ورزشی احداث نمایند زیرا هزینه ی احداث یک زمین چمن استاندارد بالغ بر چهل میلیون تومان می باشد و پس از بهره برداری هزینه نگهداری ، ترمیم ، آبیاری ، نگهبان ، برق و دیگر هزینه های جانبی آن هر ماه بالغ بر شش میلیون تومان می باشد و برای یک روستا این هزینه ها سنگین خواهد بود و از طرف دیگر به دلیل مسایل و محدویت های فرهنگی ، عرفی و شرعی بانوان نمی توانند در مکان های ورزشی باز به فعالیت ادامه دهند و وجود یک سالن ورزشی سر پوشیده کمک زیادی به فعالیت ورزشی بانوان خواهد نمود و رونق ورزش بانوان در روستای فیشور به دلیل وجود سالن ورزشی اشان می باشد . در فیشور بانوان تیم های والیبال ، بسکتبال ، آمادگی جسمانی دارند و در آینده هم قرار است تکواندو راه اندازی شود ولی آقایان فقط فوتسال . چنانچه قرار باشد در روستا زمین چمنی در آینده احداث شود پیشنهاد می نمایم زمین را با ابعاد 42× 22احداث نمایند که هزینه های کمتری می خواهد .در حال حاضر به جز روستای کهنه که در سایه ی تلاش و همت  ورزشکاران و ورزشدوستان از رونق خوبی برخوردار است دیگر روستاها متأسفانه ورزش دچار رکود شده است .بنده حاضرم در هر روستایی که مایلند شورای ورزشی ، هیأت امنا ، مکاتبه و درخواست از خیرین داشته باشند ،  حاضر  شوم و نهایت همکاری اداری و برنامه ریزی را با آنها خواهم داشت .

و برنامه های آینده تربیت بدنی چیست ؟

احیاء  یا راه اندازی هیأت های متعدد ورزشی که در این راستا مکاتبات ، مطالعات  و اقداماتی مبنی بر حل مشکلات سر راه و راه اندازی هیأت تیراندازی ،( تیر و کمان – اهداف پروازی – تفنگ بادی ) به منظور ایجاد فضاهای متنوع ورزشی و جلوگیری از تخریب و نابودی طبیعت و جانداران . در این زمینه آقای سید عبدالله حسینی عضو تیم ملی و نفر دوم کشوری در رشته ی اسکیت ما را یاری خواهد نمود .

هیأت موتورسواری و کارتینگ  به منظور سمت و سوی مثبت دادن به شور و حال جوانان موتورسوار در فضایی کنترل شده ، با کمترین خطر و جلوگیری از ناهنجاری های اجتماعی و حوادث خیابانی . ایجاد فضای دوستی و صمیمیت و مشارکت همگان جهت ارتقاء ورزش اوز تا دستیابی به جایگاهی شایسته و بایسته . در آینده ای نزدیک به ساختمان اداری تربیت بدنی که مراحل آخر ساخت آن به اتمام می رسد نقل مکان خواهیم نمود .این ساختمان با حمایت آقای حسام حسان در دو طبقه و با زیر بنای 220 متر مربع زیر نظر مهندس کراماتی در حال ساخت می باشد . جذب خیرین بیشتری  و اختصاص پول خیر آنها به سمت ورزش  از برنامه های  ما در آینده می باشد .

 و مشکلات و چالش های تربیت بدنی ؟

ما در این اداره کارمند رسمی نداریم و آقایان فقیهی پور و کمالی بنده را در این اداره  یاری می دهند . نیروی انسانی جوان و  ورزشکار  و باانگیزه هم نداریم .

و آخرین سخن  :

 چون رسانه ها نقش روابط عمومی را ایفا می کنند  ، تشکر می کنم از وبلاگ مربوطی که به عنوان یک رسانه ی دیجیتالی  اطلاع و فعالیت های یک ساله ی تربیت بدنی اوز را به اطلاع عموم خواهد رساند و برای مدیران و بازدید کنندگان این وبلاگ موفقیت و سلامتی اشان را از خداوند بزرگ خواهانم .

وبلاگ مربوطی  ضمن ارج نهادن به زحمات مسئولان سال های گذشته تربیت بدنی بخصوص آقایانفریدون بالانچی و عبدالحمید پیشداد ٬ برای آقای سید یوسف حسینی ٬ از خداوند متعال خواهانیم توفیق خدمات ورزشی در منطقه اوز را به ایشان عطا فرماید و از همین جا وبلاگ مربوطی آمادگی کامل خود را برای همکاری در زمینه ی اطلاع رسانی از فعالیت های تربیت بدنی اعلام می نماید .

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

تیم فوتبال فجر روستای کهنه – دهه 1360 ه . ش

ایستاده از راست: محمدشریف قائدی – مرتضی جمشیدی – محمد اسدی – ابراهیم سلامی – مرتضی خواجوی – اکبر شفیعی – طه وطن خواه

نشسته از راست: امیر سلامی(لباس زرد)- محمدشریف اسماعیلی – اسحاق حسینی – خسرو جمشیی – مرتضی شفیعی – محمد ملکی

عکس شماره 2:

تیم فوتبال بزرگسالان روستای کهنه در سال 1378 ه . ش

( فکر کنم برای همه و یا اکثر کهنه ایها این افراد قابل شناسایی باشند ولی به احترام بازدیدکنندگان غیربومی اسامی اشخاص را ذکر می کنیم. )  

ایستاده از  راست: ناصر صابری – احمد نوری – موسی رضایی – اسماعیل فیروزی – محمد اکبری – محمدشریف اسدی – هاشم رهنورد – مصطفی جلیلی – مرتضی اکبری – عبدالله اسدی – محمد زمانی

نشسته از راست: عبدالله رفیعی – بهرام احمدی – هاشم نبوی – عبدالکریم صابری – محمدنور نوری – مصطفی حسینی – وحید عبدی – مرتضی جمشیدی – محمدعلی زمانی

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

 

  مرحوم عین الدین نوری                          مرحوم محمد درویش علی نبوی

 

مرحوم مرتضی صابری                          مرحوم محمدنور وطنخواه

 

مرحوم محمدنور حاجی پور                                مرحوم محمد کاکا خان  و

 

 

 

 

زندگی شهد گل است

زنبور زمان میخوردش

آنچه می ماند بجا

عسل خاطره هاست

عکس زیر مربوط به 30 سال قبل و  دانش آموزان کلاس سوم ابتدایی در سال 1364 دبستان استقلال کهنه ( سابق) و شهیدجعفریان کهنه ( فعلی ) می باشد که توسط مرتضی اژدری برایمان ارسال شده و شناسایی افراد هم خود ایشان انجام داده اند

از بین افراد در این عکس مرشد ملک پور مرحوم شده اند و بقیه افراد درحال حاضر هر کدام مشغول به کاری می باشند ، یکی معلم یکی کارمند بانک یکی کارمند مخابرات یکی تولید کننده داخل ایران یکی داروساز یکی عالم دینی یکی تاجر یکی کارگر یکی بازاری در ایران یکی راننده یکی عکاس یکی کارمند اداره بهداشت یکی خلیج رو یکی مکانیک خودرو.

شما بازدیدکنندگان مربوطی و اهالی روستای کهنه هم می توانید عکس های خاطره انگیز و نوستالژی خود را با ذکر معرفی افراد برایمان بفرستید.

 

ردیف اول ایستاده از چپ :

عبداله سلامی(معلم) – مرحوم مرشد ملک پور – محمد رحیمی(عبدالرحیم) – لطف اله جلیلی – اسماعیل رفیعی (یوسف) – اسحاق شکیبا – مرتضی اژدری – عبداله عبدی(عبدالکریم) – عبداله رفیعی(محمد) – احمد نوری – رضا کشاورز – عبداله رحیمی ( عبدالرحیم) - مجید عبدی

ردیف دوم نشسته از چپ :

موسی رزمی(درویش) – محمد رسولی(خداداد) – یادگار محمودی – موسی رضایی(عبدالرزاق) – اسحاق فیروزی(حاجی محمد) – عثمان زمانی(عبدالرحیم) – محمد وطن خواه(خواجه علی) – عارف خواجوی – خالد صابری – محمدعلی زمانی(حاجی عبداله) – مرتضی اسماعیلی (عکاس)

ردیف سوم نشسته از چپ :

ابراهیم خوشبخت(شرف الدین) – عبداله محمدی(امین) – مصطفی حسینی(سیدابراهیم) – حمزه محمدی( عبدالوهاب) – ابراهیم رفیعی(حاجی هاشم) – ناصر سلامی( فضل اله) – اسماعیل محمودی(محمد) – مصطفی اکبری( حاجی محمد) - مصطفی جمشیدی( امیر ) – مسعود محمدی( ابراهیم )

+ نوشته شده در  جمعه ۱ آبان ۱۳۹۴ساعت 1:3  توسط عارف حاجی پور |  آرشیو نظرات
 
دوستان عزیز در این قسمت از آلبومهای قدیمی به عنوان واجارکه برایتان در نظر گرفته ایم .با یادی از این بزرگان روستا که دیگر در میان ما نیستند ولی یادشان همیشه جاودانه است.روحشان شاد

 

بر اساس شماره تصاویر نام این عزیزان را در قسمت نظرات می توانید برایمان ارسال نمایید . با تشکر

   

   

   

+ نوشته شده در  جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱ساعت 17:58  توسط مرتضی اسماعیلی |  آرشیو نظرات
 

دوستان عزیز در این آلبوم ها سعی داریم یاد و خاطره بزرگان و گذشتگان را زنده نگه داریم . از دوستان عزیزی که تمایل دارند که عکسهای گذشتگان خود را در این وبلاگ به نمایش گذاشته شود خواهشمندیم  عکسهای خود به ایمیل وبلاگ ارسال نمایند.با تشکر .لازم به ذکر است این آلبوم در آرشیو مربوطی می باشد و فقط برای یادآوری آن دسته از عزیزانی که موفق به مشاهده آن نشده اند مجددا درج شده است.

۱ - مرحوم عبدالقادر سلامی

۲ - مرحوم عبدالوهاب کشاورز

۳ - مرحوم احمدِ خادم رحمانی

۴ - مرحوم ابراهیمِ حاج امین نوری

۵ - مرحوم کریمِ حسن جمشیدی

۶ - مرحوم محمدنورِ حاج یوسف نوری

۷ - مرحوم محمودِ حاج حسین

۸ - مرحوم محمدِ حسنِ جمشیدی

۹ - مرحوم محمدرفیعِ امینِ رفیعی

۱۰ - مرحوم محمدرسولِ اسماعیلِ اسماعیلی

۱۱ - مرحوم طیب عبدی

۱۲ - مرحوم یوسفِ  محمدنورِ رفیعی

+ نوشته شده در  یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۱ساعت 19:59  توسط مرتضی اسماعیلی |  آرشیو نظرات
 
  خدمت تمام بازدیدکنندگان وهواداران وب سایت مربوطی سلام عرض می کنم.همانطور که کابران اینترنت اهل روستای کهنه و شهرک می دانند، چند روز اینترنت قطع بود( چه کاسپین و چه دیبا)  ودرموقعی که مشکل  برطرف شده اکثر روزها کاسپین مشکل داره و بعد از رفع مشکل سرعت اینترنت از قبل کندتر شده و نتوانستیم همانند قبل در خدمت شما بازدیدکنندگان محترم باشیم و شاید کندتر شدن اینترنت همچنان ادامه داشته باشه و البته مشغله شخصی هم در این راستا بی تأثیر نبوده و  سعی می کنیم که بیشتر و بهتر از قبل به وظیفه خود پایدار باشیم.
عارف حاجی پور

 عکس شماره 1:

تیم فوتبال فجر روستای کهنه – دهه 1360 ه . ش

ایستاده از راست: محمدشریف قائدی – مرتضی جمشیدی – محمد اسدی – ابراهیم سلامی – مرتضی خواجوی – اکبر شفیعی – طه وطن خواه

نشسته از راست: امیر سلامی(لباس زرد)- محمدشریف اسماعیلی – اسحاق حسینی – خسرو جمشیی – مرتضی شفیعی – محمد ملکی

عکس شماره 2:

تیم فوتبال بزرگسالان روستای کهنه در سال 1378 ه . ش

( فکر کنم برای همه و یا اکثر کهنه ایها این افراد قابل شناسایی باشند ولی به احترام بازدیدکنندگان غیربومی اسامی اشخاص را ذکر می کنیم. )  

ایستاده از  راست: ناصر صابری – احمد نوری – موسی رضایی – اسماعیل فیروزی – محمد اکبری – محمدشریف اسدی – هاشم رهنورد – مصطفی جلیلی – مرتضی اکبری – عبدالله اسدی – محمد زمانی

نشسته از راست: عبدالله رفیعی – بهرام احمدی – هاشم نبوی – عبدالکریم صابری – محمدنور نوری – مصطفی حسینی – وحید عبدی – مرتضی جمشیدی – محمدعلی زمانی

+ نوشته شده در  یکشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۰ساعت 23:38  توسط عارف حاجی پور |  آرشیو نظرات
 

 

  مرحوم عین الدین نوری                          مرحوم محمد درویش علی نبوی

 

مرحوم مرتضی صابری                          مرحوم محمدنور وطنخواه

 

مرحوم محمدنور حاجی پور                                مرحوم محمد کاکا خان  وطنخواه

   

  

 

                                       مرحوم محمد فریدانی                                       

 

            مرحوم داوود وطنخواه                       

 

( یاد همه این عزیزان گرامی و روحشان شاد باد 

                      

 

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

" سید محمد حسینی "

 نام نیکی گر بماند ز آدمی                        به کزو ماند سرای زرنگار

 

 خدایش بیامرزد آن سید مهربان -.فاصله کوتاه بین خانه اشان تا مسجد شیخ ابو اسحق –مسجدی با قدمتی بیش از هفنصد سال – را هر روز و روزی پنج بار برای اقامه ی نمازهای پنجگانه را آرام آرام با متانتی خاص طی می کرد . همسرانش همیشه مشغول یاددهی قرآن کریم بودند و به همین علت همیشه صدای خوش قرآن خوانی در کوچه ها و محله های کهنه ی قدیم می پیچید . یاد آن خانه ی کاهگلی پر خیر و برکت به خیرو نیکی . آن خانه هم که بسیاری از اهالی میانسال  روستا قرآن را در آنجا آموخته اند و آنجا که  مرکز آموزش رو خوانی قران بود ٬ نیز در اثر کم لطفی ما مانند خانه های عادی متآسفانه به مخروبه ای تبدیل شده است . خانه ای که به خاطر وجود پر برکت سید محمد حسینی  یک روز زندگی  فقط یک روز نبود  .

 صحبت  از آن روزهایی است که گاه به اندازه سال های این دوران می ارزید و بزرگتر و بزرگتر می شدیم . سید محمد حسینی  سال ها امام جماعت مسجد شیخ ابو اسحق را بر عهده داشت . سیدی مهربان که اطلاعات دینی خوبی داشت . تعامل خوب وی با مردم کهنه و جماعت این مسجد باعث شده است که نام نیک وی برای همیشه در دل های مردم جاودانه باقی  بماند .

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

همانطور که شما عزیزان استحضار دارید قسمتی با عنوان آلبومهای قدیمی در آرشیو موضوعی وبلاگ می باشد که متاسفانه اکثر تصاویر از بین رفته و قابل مشاهده نمی باشد.بر این اساس دوباره سعی می شود که این قسمت را فعال نماییم .بدین جهت عکسهای که در آرشیو خود داشتیم مجددا آپلود می شود تا شما عزیزان بتوانید آن را مشاهده نمایید.در این قسمت تصاویری را از عزیزان و بزرگانی از اهالی کهنه که اکنون در بین ما نیستند درج می شود.امیدواریم که با همکاری شما عزیزان تصاویر بیشتری جهت درج در ویلاگ در اختیار ما قرار بگیرد .

 

             مرحوم محمد صالح آزادی                                  مرحوم نصراله غیبی

  

                 مرحوم عبداله وطنخواه                   مرحوم عبدالرحمن ( شاه مراد ) رحیمی

 

                   مرحوم عبداله رضایی                                مرحوم مجید سروش

 

             مرحوم حاج جعفر محمودی                  مرحوم هدایت رحمانی

  

      مرحوم محمودِ حاج حسین                         مرحوم مرشد ملکپور

( یاد همه این عزیزان گرامی و روحشان شاد باد )

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

لطفا خودتان را برای آشنایی بیشتر  خوانندگان وبلاگ معرفی بفرمایید.

* به نام خدا بنده عبداله جلیلی فرزند عباس متولدکهنه در سال 46 و ساکن اوز

لطفا از سوابق تحصلیتان بگویید.

*دوران ابتدائیم را در دبستان قدیم کهنه وسال پنجم را در دبستان شهید جعفریان فعلی گذرانده ام کلاس اول ودوم راهنمائی را در منزل مرحوم حاج عبداله وطن خواه که مدرسه ای اجاره ای بود گذرانده وسال سوم راهنمائی رادر دبستان کوثرفعلی خوانده ام.دوران متوسطه را در هنرستان ابوذر غفاری لاردر رشته اتومکانیک تحصیل کرده و در سال 65 فارغ التحصیل شدم واز اول مهر ماه 65در تربیت معلم شهید رجائی شیراز در رشته حرفه و فن به تحصیل مشغول شدم و از مهرماه 70 در دانشگاه دولتی اصفهان در رشته اقتصاد بازرگانی به تحصیلات ادامه داده و پس از 3.5 سال با رتبه اول از دانشگاه اصفهان فارغ التحصیل گردیدم.

- و از سوابق شغلی ...

از مهر ماه 67بعنوان دبیر در آموزش وپرورش منطقه اوز استخدام شدم وسال اول خدمت در روستای بیغردکه آن زمان جزئ بخش اوز بود مشغول به کار شدم وسالهای 68و69 در زادگاهم (کهنه)تدریس نمودم و به یاری خداوند موفق شدم کمی از دینم را به همشهریان عزیزم ادا نمایم .از سال 70به عنوان مامور به تحصیل در آموزش و پرورش اصفهان کار کرده وپس از فارغ التحصیلی از دانشگاه اصفهان از سال 73تا75 به مدت دو سال مسئول آمار و بودجه و بعد از آن به مدت 9سال مسئول حسابداری و سپس ازسال 84تا86 به مدت دو سال مسئول کارگزینی (کارشناس امور اداری)که جمعا13سال در اداره آموزش وپرورش در پست های مختلف مشغول به کار بودم واز مهر ماه 86 تا کنون در پست معاونت آموزشی هنرستان رافعی اوز مشغول می باشم.

انگیزه اتان از ادامه تحصیل چه بوده است؟

* تا دیپلم برای با سواد شدن وآگاهی از مسائل پیرامون خود واز زمانی که به عنوان معلم وارد جامعه شدم تلاش برای ارتقائ دانش جهت آگاهی خود و دیگران وتاثیر متقابل آن و ارائه خدمات صادقانه به همنوعان بدون در نظر گرفتن عقیده ومرام.

-  مشوق شما در ادامه تحصیل چه کسی بوده است؟

* بیشتر خانواده ام خصوصا پدرم

-   سخن  و توصیه شما به  جوانان و نوجوانان محصل

* اولین شرط موفقیت باور داشتن خود است لذا به عزیزان توصیه می نمایم خود را دست کم نگیرند فارغ از موقعیت خانوادگی-مالی -اجتماعی -مذهبی و... و از امکانات موجود - نیروی جوانی -فرصت های به دست آمده نهایت استفاده راببرندوکسانی را الگو قرار دهند که با شرایط سخت توانسته اند مدارج علمی را بپیمایندکه الحمدلله در اطراف هر کدام امروزه به وفور یافت می شود نه مثل دوران ماست که به سختی دیپلم هم پیدا نمی شد .ضمنا از شماتت و مسخره کردن حسودان و دوستان تنگ نظر ابایی نداشته باشید زیرا عالم هر جا باشد قدر بیند و بر صدر نشیند.

نظرتان نسبت به وبلاگ مربوطی چیست؟

*وبلاگی بسیار خوب - پر محتوی - متنوع و بروز است لذا به سهم خود از کلیه دست اندر کاران کمال تشکر و قدردانی می نمایم واز اینکه فرصتی هم در اختیار ما قرار دادید تا صحبتی با عزیزان مراجعه کننده به وبلاگ داشته باشم سپاسگزارم.

و سخن آخر شما

* اگر می خواهید زندگی سالم و پر نشاطی داشته باشید به سخن پیامبر عظیم الشان خود گوش فرا دهیدکه می فرماید زگهواره تا گور دانش بجوی زیرا من معتقدم حتی کسانی که فکر بازار آزاد و تجارت هم هستند با داشتن مدارک بالا وتحصیلات عالیه بسیار موفق تر از افراد کم سواد می باشندلذا توصیه می نمایم همواره درس و مدرسه را فراموش نکنید در پناه حق.

وبلاگ مربوطی برای جناب آقای عبداله جلیلی ( حاج عباس ) و خانواده محترمشان آرزوی موفقیت شادکامی و سلامتی می نماید.

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

با تشکر از آقایان وحید عبدی،عبدالله نوری و عبدالکریم صابری جهت در اختیار دادن عکس ها و اطلاعات

 

عکس شماره یک:

 

تیم  نوجوانان  روستای کهنه در سال 1376 ه - ش

 

ایستاده از راست: احمد نوری(سرمربی) – داوود رضایی – عبدالکریم صابری – اسماعیل اکبری(یوسف) – اسماعیل اکبری(عبدالرحمن) – محمد اکبری(اکبر) - عبدالله نوری

 

نشسته از راست:وحید عبدی- عادل رهنورد- علی وطن خواه – اسماعیل صالحی – اسحاق اکبری

 

این تیم با سرمربیگری احمد نوری در مسابقات فوتبال بخش اوز به مقام دوم رسید.

 
 

عکس شماره دو:

 

تیم فوتسال نوجوانان روستای کهنه در سال 1376 ه - ش

 

ایستاده از راست: عبدالله نوری – ایوب اکبری – مرتضی رضایی – محمدنور نوری – حسن برنجی – عبدالرحمن رفیعی

 

نشسته از راست: یعقوب خوشبخت(شرف الدین) – اسماعیل اکبری(یوسف) – اسحاق اکبری – عبدالرکیم صابری- محمد اکبری(اکبر)

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

" دکتر سید عبدالله حسینی فرزند مرحوم سید محمد حسینی از علمای روستای کهنه اوز " 

" اولین دانشجوی اعزام به خارج از کشور ، اولین پزشک در روستای کهنه اوز "    

 

 دکتر سید عبدالله حسینی فرزند مرحوم سید محمد از خاندان بزرگ سادات . متولد 1/1/1337 روستای کهنه اوز . مدت ها بود قصد مصاحبه با ایشان داشتیم . نهایتآ موفق به این مهم شدیم . با چهره ای بشاش و شاد به گرمی پیشنهادم  را پذیرفتند ، از این بابت از ایشان سپاسگزاری نمودم ایشان از اولین دانش آموزان اولین مدرسه در روستای کهنه بوده اند و تنها دانش آموز آن دوران که ادامه تحصیل دادند و در امر تحصیل نیز موفق شدند .

 آقای دکتر لطفآ مراحل ، آموزشگاه ها و محل  تحصیلات خودتان را توضیح بدهید .

ضمن عرض سلام و احترام به بازدید کنندگان محترم وبلاگ مربوطی ، بنده در دبستان روستای کهنه دوره ابتدایی را گذراندم که جا دارد همین جا از زحمات اولین معلمانم آقایان عبدالله کمالی ، حاجی کرامتی ، محمود سوداگر ( هر سه نفر از اهالی اوز ) و بخصوص آقای احمد دروگر جهرمی (سرمدی پور ) که بنده را  به ادامه تحصیل تشویق و راهنمایی های مفیدی  نمودند تشکر نمایم .بعد از اتمام دوران ابتدایی حدود سال ۱۳۴۹ به ابوظبی  رفتم و به مدت پنج سال در داروخانه فهیمی این شهر مشغول شدم و عصرها هم به آموزشگاه زبان می رفتم و زبان انگلیسی را فرا گرفتم .در سال ۱۳۵۴ وارد کشور هندوستان شدم و در استان های کرالا ، مدرس ، پنجاب  سال های دبیرستان و پیش دانشگاهی را گذراندم .

 چرا به رشته پزشکی رفتید و چه کسانی مشوق و راهنمای شما بودند ؟

علاقه ی شخصی خودم به رشته ی پزشکی ، پنج سال سابقه ی کار در داروخانه ی فهیمی شهر ابوظبی ، تسلط به زبان انگلیسی  ، تشویق مرحوم پدرم و برادر بزرگم و هم چنین راهنمایی های مؤثر پزشک هندی ـ دکتر عبدالعزیز ـ وارد این رشته شدم و در هند نیز بستگان دکتر عبدالعزیز مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار دادند که مجموع این عوامل باعث شد وارد رشته ی پزشکی  در شهر بنگلور ، دانشکده علوم پزشکی رامایا وابسته به دانشگاه علوم پزشکی بنگلور شوم .

چه کسانی پشتوانه مالی شما بودند ؟

اوایل ورود به هند از پس اندازی که در طی پنج سال کار در داروخانه استفاده می کردم و در ادامه از حمایت های همه جانبه ی برادرم سید تاج الدین برخوردار بودم که این لطف ایشان تا آخرین روزهای تحصیلم ادامه داشت .

لطفآ  سابقه و محل خدمت و طبابت خود را توضیح بدهید .

پس از اتمام دانشگاه ، در سال 13۶۵ مجددآ به شهر ابوظبی بازگشتم و در مطب فهیمی به عنوان مدیر کلینیک فهیمی هرمودی به مدت پنج سال  مشغول به کار شدم  و در سال 13۷۰ به ایران بازگشتم و برای گذراندن طرح نیروی انسانی وزارت بهداشت و درمان در روستای بلغان به مدت یک سال ونیم مشغول به طبابت شدم و پس از آن در اواسط سال۱۳۷۱به اوز منتقل وکماکان در بیمارستان امیدوار اوز و مطب خصوصی مشغول هستم  .

 چه توصئه هایی به جوانان کهنه ای که در خارج مشغول ادامه تحصیل در رشته ی پزشکی می باشند ، دارید ؟

پزشک شدن هوش ٬ ذکاوت و استعداد زیادی نمی خواهد .دانشجویان این رشته باید علاوه بر پشتکار قوی ،  به رشته ی پزشکی و طبابت علاقمند باشند تا بتوانند هم در دوران تحصیل هم  در دوران طبابت موفق باشند . در جامعه ی ما طوری وانمود شده است که طبابت پردرآمد و بسیار راحت می باشد و این در حالی است که پزشکان عمومی بخصوص همکارانی که در بخش اورژانس بیمارستان ها مشغول هستند بسیار مسئولیت سنگینی بر دوش دارند و  دقت نظر و توجه زیادی می خواهد و کلآ طبابت عمومی از درآمد مناسبی برخوردار نیست .

 و سخن آخر :

از خداوند بزرگ برای همه ی بندگانش آرزوی سلامتی  ٬ برای بیماران شفای عاجل ٬ برای دانشجویان موفقیت مسئلت دارم واز شما و دیگر دست اندرکاران وبلاگ مربوطی تشکر می نمایم .

وبلاگ مربوطی ضمن ارج نهادن به خدمات آقای دکتر حسینی و همکاران محترم و دلسوزشان  در شهر اوز ٬ از ایشان بخاطر قبول مصاحبه تشکر و از خداوند متعال  برای ایشان سلامتی و موفقیت آرزو داریم .

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

دبیرستان خاتم الانبیاء که مدت چندین سال فقط کلاس اول را دارا بود ، از امسال با سیستمی جدید و برنامه ای بهتر و گسترده شروع به فعالیت کرده است.

از امسال در این دبیرستان رشته ریاضی فیزیک تدریس می شود و به صورت شبانه روزی می باشد. کلاسدوم دبیرستان در رشته ریاضی فیزیک 13 دانش آموز می باشند که از این تعداد 5 نفر بومی و 8 نفر غیر بومی می باشند و تمام دانش آموزان دوم دبیرستان اعم از بومی و غیربومی موظف هستند که در ایام مدرسه در خوابگاه مدرسه حضور داشته باشند.

کلاس اول این دبیرستان دارای 15 دانش آموز می باشد که تمام دانش آموزان بومی هستند و برای این دانش آموزان خوابگاه درنظرگرفته نشده است.

دبیرستان خاتم الانبیاء شهرک کهنه به صورت رسمی در چهارشنبه صبح مورخه 6/7/90 و با حضور رئیس آموزش و پرورش منطقه اوز جناب آقای زمانی و با شرکت دانش آموزان مقاطع اول و دوم دبیرستان همراه با اولیایشان و فرهنگیان روستا افتتاح گردید.

در این جلسه در ابتدا مدیر مجتمع آموزشی و پرورشی معارف آقای مرتضی اکبری ایراد به سخنرانی کردند  و سخنان خود را با خیرمقدم و خوشآمدگویی به رئیس آموزش و پرورش منطقه اوز و اولیاء دانش آموز آغاز کردند و صحبتهای ایشان پیرامون نحوه شکل گیری رشته ریاضی فیزیک در دبیرستان خاتم الانبیاء و به صورت شبانه روزی بود و اظهان داشتند که مدرسه و خانواده و مسجد 3 رأس مثلت پیشرفت دانش آموز می باشد.

سپس جناب آقای زمانی رئیس آموزش و پرورش منطقه اوز سخنان خود را با تبریک به مناسبت فرارسیدن ماه تعلیم و تربیت شروع کردند و در ادامه به مشکلات خوابگاه اشاره ای کردند .

سپس مدیر امسال دبیرستان شبانه روزی خاتم الانبیاء جناب آقای بهرام رفیعی لب به سخن گشودند. سخنان ایشان پیرامون همکاری و همیاری اولیاء با مدرسه در زمینه های مختلف ، نحوه برخورد با دانش آموز بود و در آخر تعهدنامه ای که توسط اولیاء  و دانش آموز تأیید می شود را قرائت کردند.

پس از پایان جلسه زمانی رئیس آموزش و پرورش منطقه اوز به همراه امام جمعه شهرک و اولیای سال دوم  از 2 اتاق خوابگاه و اتاق مطالعه دیدن کردند.

 

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

بودیم و کسی قدر ندانست که هستیم                             باشد که نباشیم و بدانند که بودیم

 حاج محمد شریف رفیعی .... مردی آرام ، بزرگوار و با شخصیت .... خدمتگزاری بی هیچ ادعایی . گاهی اوقات خداوند به بندگانش هدایایی گرانبها می‌بخشد، منحصر به ‌فرد. نعمت خدمت کردن به همنوعان خود . حاج محمد شریف  از این نعمت الهی به خوبی بهره جست و سال ها به عنوان رییس شورای اسلامی روستا خدمات شایانی به روستای کهنه نمود .  شاید این هدایا را نصیب همگان کرده‌باشد اما مهم است که بدانی و بفهمی و قدرشناس آن باشی و  همچون حاجی بی هیچ منتی دین خود را به همنوعان خود ادا نمایی . حاج محمد شریف رفیعی در نیمه دوم دهه ی  شصت 60 به عنوان عضو و بعد ها به عنوان رییس شورای اسلامی روستای کهنه اوز خدمات شایانی به روستا نمود . ایشان از مشارکت جوانان فعال در امورات روستا بهره می جستند و به جوانان اهمییت زیاد می دادند. مهمانانی که از ادارات مختلف به روستا می آمدند طبق روال اداری به سراغ رییس شورای روستا میرفتند و در اینجا جا دارد از زحمات همسر گرامی و فرزندان  ایشان  در پذیرایی از مهمانان اداری یادی نموده و تشکری نماییم . حاجی اکنون روزهای پیری و بازنشستگی و نقاهت بیماری پروستات را در منزل می گذراند .اگر اوضاع مزاجی اشان اندکی مجالشان بدهد ٬ نماز را همراه با جماعت در مسجد می خواند .

وبلاگ مربوطی ضمن ارج نهادن  به خدمات ارزشمند حاج محمد شریف  محمد ، برای ایشان از خداوند متعال صحت وسلامت و عاقبت بخیری مسئلت داریم .

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

"اینجا سخن از بزرگمردیست از تبار همت و فرزند خیر و خیرات "

 " اینجا سخن ازحاج رییس حسین محمدی است "

قصدمان مصاحبه نیست. داستان زندگی کسی را هم نمیخواهیم به قلم بکشیم. فقط کمی بیشتر از قبل آشنا میشویم با کسی که آشنای همه ی ماست.

اگر درمانگاهی مرمت شده، اگر مدرسه ای تعمیر شده، اگر بر امکانات مسجدی افزوده شده، اگر حرکت و فعالیتی در راه خیر یا درجهت توسعه و پیشرفت و عمران روستا صورت گرفته، قطعاً ردپایی از او و پیگیری های دلسوزانه اش نیز خواهیم یافت.

می خواهیم کمی بگوییم از حاج حسین یا همان رئیس حسین محمدی.

حسین 66 ساله، فقط پدر 5 پسر و 4 دختر نیست، او پدر یک طایفه هم نیست. او پدری دلسوز و مهربان است برای فرزندی که نیاکان ما، نام کهنه بر آن نهاده اند.

اگر به در خانه اش رفتی و سراغش را گرفتی و گفتند "خانه نیست" ، دیگر نپرس "پس کجاست؟" . کافیست بدانی کجای روستا، در کدامین گوشه از این دیار، سنگی بر هم نهاده میشود تا آباد و آبادتر گردد این سرزمین،، قطعاً او را آنجا خواهی یافت.

اگر هم جائی خبری از این چیزها نبود، باید کمی دورتر از روستا او را بیابی، جائی با نام "حسین آباد".

حسین آباد ، زمینی است کوچک در گوشه ای از پهروز که حاج حسین آبادش کرده. و چه دلنشین و باصفاست این تکه زمین کوچک در صحرایی بزرگ و بی آب و علف.

بیست سال دوری از مادر و هشت سال پیاپی دور از وطن بودن، به او آموخت تنگناها و سختی های زندگی را، ولی او خوب می دانست : "فانّ مَعَ العُسر یُسرا" .

حاج حسین روزی از روزها احساس کرد که دیگر از عهده اش خارج است رسیدگی به فرزند کهنه نامش. اما کسی به خوابش آمد و او را منصرف کرد از رها ساختن فرزندش. و او بیدار شد و عهد بست با خودش که تا نفس در سینه دارد، لحظه ای پا پس نکشد از رسیدگی به کهنه اش.

ما نیز پا پس نمیکشیم از کهنه مان، و پاس میداریم حاج حسین مان را و امید داریم به روزی که روستایمان مملو باشد از حاج حسین هایی دلسوز ٬ مهربان و خستگی ناپذیر. انشالله ...

با تشکر از گزارش ارزشمند مهندس عزیز آقای محمد شریف احمدی .

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

 شیره پزی  شغلی می باشد که با گذراندن فصل تابستان و آمدن فصل پاییزخود را نشان می دهد و مدت زیادی دوام نمی آورد و با سرد شدن هوا خود را پنهان می کند و روستای کهنه به جرآت می توان گفت که در منطقه اوز مهد شیره پزی می باشد و در حال حاضر در کهنه اوز دو شیره پزی وجود دارد که یکی مربوط به آقای عبدالله رحیمی شاعر روستا و دیگری مربوط به عبدالرزاق رضایی عموی استاد مصطفی رضایی می باشد که در این وبلاگ در مورد شیره پزی عبدالله رحیمی قبلا مطالبی نوشته شده و این بار به سراغ شیره پزی رضایی رفته ایم تا در مورد این شغل فصلی روستای کهنه بیشتر بدانیم و به همین خاطر با آقای محمدزمان رضایی مسئول فعلی این شیره پزی  و یکی از فوتبالیست های بزرگ و برتر روستا هم کلام می شویم:

خودتان را به طور مختصر معرفی فرمایید؟

محمدزمان رضایی فرزند عبدالرزاق و پسر عموی مصطفی رضایی هستم.

از چه زمانی مشغول به کار شیره پزی شده اید و چه ساعت هایی در روز مشغول به کار هستید؟

دقیقا از سال 1381 این شیره پزی را با کمک برادران و پدرم را اندازی کردیم و چند سال نخست توسط برادران بزرگترم اداره می شد و از 5 سال قبل یعنی سال 85 خودم و برادران کوچکترم این شیزه پزی را اداره می کنیم و از ساعت 7 صبح تا 10 شب به صورت یکسره مشغول به کار هستیم.

کار شیره پزی معمولا از چه زمانی شروع می شود و تا کی ادامه دارد و چند نفر مشغول به کار هستید؟

کار شیره پزی از نیمه ماه 7 یعنی ماه مهر شروع می شود و تا اوایل ماه 9 یعنی ماه آذر ادامه دارد و معمولا هر سال 45 روز تا 50 روز شیره پزی فعال می باشد و تا چند روز دیگربه کار خود در امسال پایان می دهیم و خودم و برادر کوچکترم عبدالله امسال مشغول به کار هستیم.

آیا از خارج از روستا هم مشتری دارید؟

بله ، از اوز و روستاهای اطراف هم مشتری های زیادی داریم و با وجودی که اوز شیره پزی دارد ولی باز هم از اوز به اینجا می آیند ولی در روستاهای اطراف در حال حاضر هیچ شیره پزی وجود ندارد.

از قیمت شیره خرما برایمان بگویید؟

اگر خرما از مشتری باشد ، یک بٍرد 20 کیلو می شود و تقریبا 16 کیلو شیره می دهد و قیمت آن 7 هزار تومان می باشد و اگر خرما از خودمان باشد کیلویی 1000 تومان می باشد.از چه وسایلی استفاده می کنید؟ از یک سنگ بزرگ برای له کردن خرما و یک چوب دراز که به آن پارو می گوییم برای هم زدن خرما در آب استفاده می کنیم و دستگاه کوره ی آتش و آب برای سرد کردن شیره .

از سختی های کارتان بگویید؟

هر کاری سختی مختص به خود را دارد و هیچ کاری آسان نیست و در این کار باید صبر و حوصله زیادی داشته باشی و بعضی مواقع به شدت احساس گرما می کنیم.

آیا در ایام شیره پزی به ورزش فوتبال هم می پردازید؟

در این ایام کمتر بازی می کنم ولی نمی توان  بازی نکرد و بعضی مواقع عصرها برادرم را جای خودم می گذارم و به فوتبال می روم.

آیا می دانید شیره پزی رضایی چندمین شیره پزی روستاست؟

فکر کنم پنجمین شیره پزی در کهنه باشیم ، 2 شیره پزی در کهنه قدیمی و شیره پزی مرحوم سیف الله اشرافی و شیره پزی عبدالله رحیمی و شیره پزی رضایی

آیا از کارتان راضی هستید؟

خدا را شکر راضی هستم و راضی ام به رضای خدا.

چه سخنی در مورد پسر عمویتان مصطفی دارید؟

ان شاءالله در هرکجایند سالم و سلامت باشند و هر چه زودتر با نیروی مضاعف به جامعه برگردند و برای ایشان آرزوی بهترین ها را دارم.

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

دوستان عزیز برای مصاجبه با دانشجویان کهنه ای خارج از کشور این بار سراغ یکی دیگر از این دانشجویان عزیز در کشور بلغارستان رفتیم که شرح این گفتگو با ایشان در ذیل می توانید مطالعه بفرمائید.

دکتر عارف شکیبا

-         لطفاً خودتان را برای آشنایی بیشتر خوانندگان  عزیز و محترم معرفی بفرمائید.

  • عارف شکیبا فرزند شهباز متولد 11/12/1357 روستای کهنه هستم.

-         لطفاً از رشته تحصیلیتان در دانشگاه بلغارستان بگوئید.

  • دارای مدرک پزشکی عمومی از دانشگاه وارنای کشور بلغارستان هستم و در حال حاضر هم سال اول دوره ی تخصصی قلب و عروق در این دانشگاه مشغول به تحصیل هستم.

-         دوران تحصیلی خود را تا قبل از این کجا گذرانده اید؟

  • -         دوران تحصیلی دبستان و راهنمایی را در روستای کهنه و دبیرستان و پیش دانشگاهی در کشور کویت گذراندم.

-                  مشوق شما در این راه چه کسی بوده ؟

  • -         اول از همه خداوند که موفقیت همه دست اوست ؛ بعد پدر و مادرم که خیلی برایم در همه زمینه زحمت کشیده اند و جا دارد در اینجا از آنها تشکر نمایم.

-         انگیزه شما از درس خواندن و ادامه تحصیل چه بوده است؟

  • -         اینکه بتوانم به مردم جامعه کمک نمایم و جواب زحمتهای خانواده ام را بدهم  بهترین انگیزه برایم بوده است.

-                  شما در کشور بلغارستان با چه مشکلاتی روبرو هستید؟

  • -         زندگی در خارج مشکلات زیادی دارد ؛ مثل مشکلات مالی ، درسی ، ارتباط با مردم آن جایی که سکونت داری ، تنهایی و غربت ، دوری از خانواده و دوستان ،ولی با توکل بر خدا و هدفی که داری می توانی بر مشکلات غالب شوی و آنها را پشت سر بگذرانی.

-         چه توصیه ای برای کسانی که تصمیم به ادامه تحصیل دارند , می نمائید؟

  • -         با پشتکار و تلاش زیاد سعی در به هدف رسیدنشان داشته باشند و از همه ی موقعیتها به صورت مفید استفاده نمایند.

    -    نظرتان در خصوص وبلاگ کهنه اوز چیست؟

  • -         وبلاگ خیلی خوبیست و بسیار مفید . برای شما آرزوی موفقیت می نمایم.

-                  و سخن آخر ...

  •   برای همه آرزوی موفقیت و سلامتی نموده  و از شما هم به خاطر این گزارش تشکر می نمایم.

وبلاگ کهنه اوز ( مربوطی ) برای آقای دکتر عارف شکیبا و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و موفقیت می نماید.

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

با توجه به روال کار این وبلاگ و قولی که به شما خوانندگان عزیز دادیم گفتگوی این هفته خود را با دانشجویان کهنه ای در خارج از کشور را به دانشجویی از خانواده ای محترم که دارای تحصیلات عالیه هستند در کشور مالزی اختصاص دادیم که امید است مورد توجه شما عزیزان خواننده قرار گیرد.

 

 

- لطفاً خودتان را برای آشنایی بیشتر خوانندگان معرفی بفرمائید.

احمد زمانی فرزند حاج عبدالرحیم زمانی متولد 1/1/1365 روستای کهنه می باشم.

- لطفاً از رشته تحصیلیتان در دانشگاه مالزی بگوئید.

در رشته علوم معماری زیر نظر CURTIN (Australian programm در سال دوم مشغول به تحصیل هستم.

 

- دوران تحصیلی خود را تا قبل از این کجا گذرانده اید؟

تا دو سال ابتدایی در کهنه و بقیه دوران تحصیل را تا دیپلم را در کشور کویت گذراندم.

- انگیزه شما از درس خواندن و ادامه تحصیل چه بوده است؟

چون اعضای خانواده ام دارای تحصیلات عالیه بودند این انگیزه از ابتدا در من  وجود داشته که ادامه تحصیل بدهم و حال من هم مثل کسانی که ادامه تحصیل می دهند چه در ابران و چه در خارج از ایران هدفم یکی هست اول جوابگوی زحمات خانواده باشم و دوم به جامعه خدمت کنم.

 -  مشوق شما در این راه چه کسی بوده ؟

مسلما در آغاز و ادامه هر کاری خداوند ناظر و راهنمای ماست و بعد از آن خداوند را شاکر هستم که فرزند پدری بوده ام که تمام سعی و تلاش ایشان چیزی جز به موفقیت رسیدن خانواده نبوده است و جا دارد در اینجا از ایشان و خانواده ام تشکر کنم که مرا در این راه یاری کردند.

 

-         شما در کشور مالزی با چه مشکلاتی روبرو هستید؟

خب البته مشکلات در هر جایی وجود دارد چه بسا در کشور غریب باشد با توکل بر خداوند همه مشکلات سهل و آسان می شود.

- چه توصیه ای برای کسانی که تصمیم به ادامه تحصیل دارند , می نمائید؟

باید با علاقه به طرف درس رفت تا به معنای واقعی آن رسید و هدف مشخصی را برای خود انتخاب کرد و با تلاش به ان هدف برسند که هیچ کاری بدون تلاش به نتیجه نمی رسد.

- نظرتان در خصوص وبلاگ کهنه اوز چیست؟

یکی از پویاترین کارهای فرهنگیست که از طرف روستای کهنه دیده ایم که از تمام اخبار به روز روستا می توان آگاه شد.امیدوارم که همچنان ادامه داشته باشد و روز به روز بهتر شود.

-   و سخن آخر ...

ممنون از شما که باعث شدین بار دیگر بتوانم از پدر و خانوادم تشکر کنم که در این راه یاری کردند چه بسا زحمات واقعی بر دوش آنهاست , و. همچنین عموها و طایفه محترمم . با آرزوی موفقیت برای همه خوانندگان وبلاگ.

وبلاگ کهنه اوز ( مربوطی ) برای آقای احمد زمانی و خانواده محترمشان آرزوی موفقیت و سلامتی می نماید .

  • مرتضی اسماعیلی
  • ۰
  • ۰

همانطور که دوستان عزیز مستحضر می باشند قسمتی از گزارشهای این وبلاگ را جهت آشنایی خوانندگان عزیز ومحترم به مصاحبه به دانشجویان اختصاص دادیم والبته با توجه به اینکه بنده در خارج از کشور - فیلیپین - می باشم این گفتگو را به دانشجوی کهنه ای دیگری در ان کشور اختصاص دادیم ولی به دوستان عزیز خواننده قول می دهیم که گزارشهای مفصل دیگری از دانشجویان کهنه ی در کشورهای دیگر هم به استحضار شما برسانیم. امید است که مورد عنایت شما قرار گیرد و نکته ی عطفی در جهت تشویق جوانان روستا در راستای تحصیل علم و دانش باشد.

گفتگوی این مطلب به جوانترین دانشجوی کهنه ای در خارج از کشور اختصاص دارد :

 

- لطفاً خودتان را برای آشنایی بیشتر خوانندگان معرفی بفرمائید.

* محمد فیروزی فرزند ابراهیم متولد 1371 کهنه اوز می باشم.

 

- لطفا از تحصیلات خود بگویید که از کجا شروع نموده اید.

* دوران ابتدایی در دبستان شهید جعفریان کهنه بودم که البته یک سال آن را در سال سوم ابتدایی در دبستان بصورت جهشی طی نمودم و دوران راهنمایی در شهرک جدید کهنه وکشور امارات گذراندم و دبیرستان و پیش دانشگاهی هم در کشور امارات سپری کردم و در حال حاضر هم منتظر شروع کلاسهایم در ترم جدید در دانشگاهUE کشور فیلیپین در رشته پزشکی هستم.

- لطفا از مشوق خودتان در این راه بگویید.

* مشوق اصلیم در این راه خانواده ام بوده اند و هستند و البته خودم هم علاقه ی زیادی به ادامه تحصیل داشته ام.

- از مشکلات و سختیهایتان در این راه بگویید.

از دوران دبیرستان عادت به زندگی مجردی در غربت و به دور از دیار و خانواده داشتم و به تنهایی خیلی از امورات زندگی ام را انجام می دادم که البته این سبب شده که الان تجربه های زیادی برای زندگی ام داشته باشم.

محمد رسول زمانی و محمد فیروزی در مانیل

- زندگی در کشور فیلیپین برایتان چگونه است؟

* ابتدا فکر می کردم که خیلی سخت خواهد بود ولی الان با کمکهای دوست عزیزم آقای محمدرسول زمانی در اینجا خیلی از مشکلاتمان حل شده است مثل تهیه مسکن و آشنایی با محیط این کشور و ... که در اینجا جا دارد از ایشان به خاطر کمکهایشان تشکر نمایم.

- برای آینده ی تحصیلیتان چه تصمیمی دارید؟

* انشااله پس از اتمام دوران تحصیلم قصد دارم به ایران برگشته و برای جامعه ام خدمت نمایم.

- چه توصیه ای برای جوانان دارید؟

* توصیه می کنم که تحصیلاتشان را ادامه دهند تا برای جامعه مفید باشند.

- نظرتان در خصوص وبلاگ مربوطی چیست؟

* وبلاگ خوب و تاثیر گذاریست که در زمینه های مختلف فرهنگی اطلاع رسانی می نماید که برای کسانی که خارج از کشور می باشند نوعی پل ارتباطی با وطن و دیارشان می باشد و خودم شخصا اطلاعات و اخبار روستا را از طریق همین وبلاگ بدست می آورم.

- و صحبت آخر ...

* از خانواده ام و برادرم سعید به خاطر کمکهایشان ممنونم و برای شما آرزوی موفقیت می نمایم.

 وبلاگ کهنه اوز ( مربوطی ) برای آقای محمد فیروزی و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و موفقیت می نماید.

  • مرتضی اسماعیلی